
هنوز حتی در جوامع پیشرفته ادامه دارد و پاسخ مشخصی به آن داده نشده است. آرتیکل۲۱ از متخصصان تعلیم و تربیت غربی معتقد است این بیمهری ناشی از این است که: “هنوز توافقی دربارهی اینکه چه چیزی بطور مشخصه در مورد تاثیر تکنولوژی اندازهگیری شود و حاصل نشده است. وی بیان می کند به همین دلیل است که بعضی از مراکز آموزشی برنامههای laptop دانشآموزان را به دلایل اقتصادی حذف نمودهاند”. (Articles, 2009, 66)
به نظر آرتیکل سوء تفاهمی که در مورد استفاه از تکنولوژی ایجاد شده است این است که گاهی یکی از تبعات بهره گیری از تکنولوژی آموزشی در جریان یادگیری، سادهسازی و ارائه شفاف محتویات آکادمیک است این امر فرایند یادگیری را به اندازهای پائین می آورد که باعث کاهش شدید خلاقیت و مهارت میشود. در هر صورت مهمترین فایده استفاده از تکنولوژی این است که هر دانشآموزی را در فرایند یادگیریاش کمک نموده و او را مستقیماً در تماس با تمام اطلاعات مربوطه قرار میدهد و او را با تمام مراکز یادگیری و تیمهای پروژهای در ارتباط قرار میدهد و در صورتی که معلم نقش هدایتی و تسهیلگری خود را به خوبی ایفا کند مشکل فوق الذکر برطرف خواهد شد.
حالا سوال اصلی این است «کدام استاندارد موفقیت است که برای یافتن تاثیر تکنولوژی در یادگیری باید مورد توجه و اندازهگیری قرار گیرد؟
جواب کوتاه این است که هر چه، استاندارد موفقیت را ثابت نگاه داریم خیلی کمتر خواهیم توانست میزان موفقیت را به طور موثر و مربوط اندازه بگیریم. از این رو هر چه تکنولوژی تغییر پیدا میکند استانداردها هم باید عوض شود و از استفاده از استانداردهای کهنه خودداری شود. به عنوان مثال بیکر۲۲ با تجزیه و تحلیل آماری بیان میکند که کامپیوتر نقش ناچیز و مختصری در پیشرفت دانشآموزان (حداقل در سطح دبستان و دبیرستان) بازی میکند. وی نشان میدهد وقتیکه معلمین و مدرسین روی ارتباطات و اهداف اطلاعاتی خوب تاکید میکنند و استفاده از نرمافزارهای کامپیوتری توسط دانشآموزان را موردنظر قرار میدهند؛ تلاش دانشآموز را از سطح کلاس درسی به زمان و اوقات آزاد آنها تعمیم و تسری میدهند و این بدین معنی است که استفاده از کامپیوتر به عنوان کاربرد ابزار آموزشی، در کلاس درس تاثیر مستقیم و شدیدی در افزایش درگیری و مشغولیت دانشآموزان در انجام تکالیف درسی آنها میشود. (همان منبع)
ج- مفهوم شناسی تکنولوژی یادگیری۲۳
یکی از مباحث جدید در تکنولوژی آموزشی، بحث «تکنولوژی یادگیری» است. تکنولوژی یادگیری در واقع به کارگیری تکنولوژی آموزشی در فرایند یادگیری به منظور ارتقای کیفیت آن است. شناخت چگونگی کاربرد موفق این فناوری (تکنولوژی یادگیری)، کمک مؤثری برای استفادهی درست از ابزارهای مناسب فناوری به طور آگاهانه و هدفمند در فرایند یاددهی-یادگیری است.
اگر چه تهیه و تولید ابزار فناوری کاری مهم، پیچیده و فنی است، اما در صحنهی آموزش، به فنون تهیه و تولید و یا پیچیدگی آماده سازی آنها کمتر توجه میشود. آن چه در این صحنه با تاکید مورد توجه است، چگونگی به کارگیری ابزارهای فناوری با توجه به ویژگیهای آنها و تطابق با موقعیتها، موضوعات و روشهای آموزشی است. واضح است که بهترین ابزارها هم اگر درست و به جا به کار گرفته نشوند، ارزش واقعی خود را نشان نخواهند داد. زمان صرف شده برای طراحی و تهیهی ابزار و هزینهی صرف شده برای تولید آن، هنگامی ارزش مییابد که آن ابزار در شرایط مناسب به طور شایسته و موفق و همچنین به طور وسیع به کار گرفته شود.
به کارگیری موفق ابزارهای تکنولوژیکی در فرایند یاددهی-یادگیری، خود به کسب اطلاعات، دانش و مهارت نیاز دارد. بررسی چارچوب مفهومی اجرای تکنولوژی یادگیری و به عبارت دیگر، مؤلفههای تلفیق فناوری با یادگیری، از مسائل مهم تکنولوژی یادگیری است. از این رو لازم است با عناصر و مؤلفههای این فناوری تشریح شود تا معلمان یعنی عاملان اصلی اجرای برنامههای درسی با مفاهیم مهم به کارگیری موفق تکنولوژی یادگیری آشنا شوند.
در فرایندهای یادگیری، تکنولوژی آموزشی صرفاَ نقش واسطهای را ایفا میکند. و تحقق یادگیری منوط به بهره برداری صحیح و اثربخش از فناوریهای آموزشی و سامان دهی فرایند یادگیری است که این مسئولیت بر عهده تکنولوژی یادگیری است. رابرو و ولیور۲۴ (۱۹۸۹) در تعریف فناوری آموزشی میگویند: فرایندی است که رویکرد سیستماتیک و منظم را برای شناخت مسائل آموزشی به کار میبرد. سپس به طراحی، تدوین، اجرا و ارزشیابی راهحلهای آموزشی میپردازد. آنان اظهار کردهاند، به منظور فعلیت بخشیدن به تواناییهای بالقوه، فناوری آموزش باید به منزلهی فرایند نه به منزلهی ابزار مکمل آموزشی، بررسی شود. بنابراین، فرایند آموزشی با شناخت مسئلهی آموزشی آغاز میشود که به منزلهی حمایت کنندهی یادگیری است و با هر راهحلی سازگاری دارد. (رئیس دانا، ۱۳۸۸، ش۴، ۳۵، ص ۳)
ویژگیهای فناوری یادگیری (تکنولوژی یادگیری)
مهمترین ویژگیهای فناوریهای یادگیری آن است که از طریق آنها یادگیرنده میتواند:
• در هر مکان و زمانی به یادگیری بپردازد.
• با انواع محتواهای آموزشی و سایر افراد به وسیلهی رایانه ارتباط تعاملی برقرار کند.
• محتواهای گوناگون را به صورت صدا، تصویر، متن ویدئو و انیمیشن دریافت کند، آنها را پردازش کند، و سرانجام خود محتوایی جدید ارائه دهد رایانه در این میان نقش میانجی و واسطه را دارد و استفاده از آن، مستلزم داشتن سواد و مهارتهایی است که به آن سواد فناوری یا سواد الکترونیک میگویند. (یغما، ۱۳۸۸، ش۲، ۶۲ ، ص۳)
ضرورت سیر تکنولوژی آموزشی به سوی تکنولوژی یادگیری
با تغییر سریع اطلاعات و دگرگونی در نیازهای اساسی زندگی انسانی، امروزه بیش از هرزمان دیگر نیاز به تحولات جدی در بنیادهای تجربههای یادگیری پدید آمده است. گسترش اطلاعات و فناوری درخواستهای تازهای پیش روی نظامهای یادگیری قرار میدهد، از این رو بستر سازی نوین به منظور فراهم کردن امکان پاسخ گویی به این انتظارات بیش از هر زمان دیگر مطرح میشود. یکی از مسائلی که شرایط یادگیری را در زمان حال پیچیدهتر ساخته این است که ارکان اجتماعی جدید زندگی در عصر حاضر، نیازمند تداوم واستمرار تجارب یادگیری طولانی و مادام العمر هستند. این امر مرز میان یادگیری در دوران کودکی و بزرگسالی را نیز نامشخص و بی معنی ساخته است.
به همین دلیل از دور نمای حاصله اینطور به نظر میرسد که اطلاع جویی و تجربههای یادگیری در قالب درسهای از پیش برنامه ریزی شده مدارس و دیگر محیطهای آموزشی نمیگنجد و دیگر جوابگوی نیازهای پیش آمده نیست.
به نظر میرسد درتکوین نظامهای یادگیری جدید، لزوم داشتن برنامه منسجم برای هدایت جامعه در سامانه مبتنی بر تکنولوژی یادگیری امری ضروری محسوب میشود. عصر حاضر، عصر پویایی اطلاعات به منظور تبادل دانش است (ریچادسون و ولف، ۲۰۰۳) امروزه با رسانههایی همچون اینترانت۲۵، اکسترانت۲۶ و اینترنت۲۷ و نیز دیگر فناوریهای نو پدید، تحول شگرفی درعرصۀ تبادل اطلاعات بوجود آمده است (افضل نیا، ۱۳۸۴، ۵ ، ص۶۲)
به طوری که بسیاری ازافراد دچار فزونی اطلاعاتی (Information Overload) شده اند، درحالی که گروهی دیگراز داشتن حداقل دانش و اطلاع ضروری برای زیستن محرومند. (Information Deprived) با وجود تحولات سریعی که به طور روزمزه در زندگی صورت میپذیرد، صرف تکیه داشتن بریک نظام آموزشی برای انتقال دانش در تبادل اطلاعات نمیتواند یک روش موثر و کافی بر آموزش و یادگیری تلقی گردد (ریچادسون و ولف، ۲۰۰۳). دراین شرایط که اطلاعات روزآمد ازمنابع مختلف ودرزمینههای گوناگون به آسانی دردسترس افراد قرار میگیرد، جهت دهی و هدایت آن، از جمله مهمترین استراتژیهایی است که در مقوله تکنولوزی یادگیری مطرح میگردد (ملتون، ۲۰۰۲) (http:drafzalnia.persianblog.ir, 92)
در شرایط تغییرات سریع که اطلاعات به سرعت پایداری خود را از دست میدهند، آموزش اطلاعات ولو از مقولات نوین، مقرون به صرفه و احتیاج نیست. مادام العمر کردن یادگیری و همراه شدن با دانش تغییراتی که در آن صورت میگیرد، به نظر تنها راه اعتباردهی به مفاد یادگیری خواهد بود.
بنابراین، با چنین چشماندازی که آموزش مقولات دانش و اطلاع محور به علت بیثباتی و سرعت تغییرات زیر سوال میرود، بودن با دانش، تنها همراهی پویا و پیوسته در سرتاسر پهنای زندگی و طول عمر، به عنوان راه حل روزآمد رودن پایه به پای تغییرات پیش آمده مطرح میشود. هنگامی که چنین نگرشی برای یادگیریهای مادام العمر دستورالعمل تهیه میکند، یادگیریهای دائمی در موقعیتهای زندگی باید از طریق آموزش در یک نظام آموزشی، جایگزین یادگیریهای ثابت و محدود شوند. (ریچاردسون و ولف، ۲۰۰۳)
به همین دلیل است که برنامهریزان توسعه، به جای به کارگیری و کاربرد تکنولوژی در نظامهای آموزشی، در برنامههای کلان رشد و توسعهی خود، بیشتر راه میان بر تلفیق تکنولوژی در نظامهای یادگیری را در مراکز یادگیری مدنظر قرار میدهند (اسکات، ۱۳۸۴، ۴، ص ۲۳۲)؛ نه راهبردهای به کارگیری تکنولوژی در نظامهای آموزش را. زیرا یادگیری در محیطهای و شرایط آموزشی نمیتوانند مایحتاج پیش آمده از سیر تغییرات بزرگ در زندگی روزمره را پاسخ دهند. در عمل مشاهده میشود که همیشه یادگیریهای محصول نظامهای آموزشی، از سطح احتیاجات زندگی روزانه عقب میماند. (اسکات، ۱۳۸۴، ۴، ص ۲۳۴).
برای شتاب دادن سرعت یادگیریها، به جای استفاده از تکنولوژی آموزشی، به سمت بهرهگیری از تکنولوژی یادگیری پیش برویم.از همه مهمتر این مسئله است که حاصل نظامهای آموزشی کنونی، ممکن است موردنیاز جامعه و یا مربوط به شرایط روز نباشد.اما در یادگیری مادام العمر، امر یادگیری باید در طول انجام کارها نتیجهی یادگیریها پذیرد و بنابراین، یادگیری هر موضوعی باید توجه به نیازهای فرد صورت گیرد. نتیجه ی یادگیریها در این صورت، در عمل به کار برمیگردد و از لحاظ کمی و کیفی در یکدیگر تاثیرمیگذارند.اینامرمعنی آموختهها را در زندگی پررنگ و زندگی را در رابطه با آموختهها معنادار میسازد.
در نظام آموزشی، هر کس باید مطالب یادگیری از قبل تعیین شده را بیاموزد. در حالی که حاصل یادگیری خودگردان و پویا از زندگی ریشه میگیرد و برای بهبود آن پیش میرود. در نظام آموزشی، از منابع محدود برای آموزش استفاده میشود و وسعت یادگیری نیز محدود است. براساس دیدگاه همراه بودن با دانش، میتوان میل به یادگیری را به نوعی در افراد درونی ساخت تا خودشان براساس نیاز علاقههای خود، مشتاقانه تلاش جهتداری را برای پاسخگویی به شرایط و مشکلات جامعهی خود ارائه کنند. (فروم، ۱۹۱۸) در چنین
