در گنج بگشاد و روزی بداد دو هفته در آن شارستان بود شاد
(همان: 5/358)
آتش نزد ایرانیان باستان بسیار مقدس بود و به خاطر همین تقدس زر و گوهر بر آن نثار می‌کردند. در آثار حماسی پادشاهان و پهلوانان کسانی هستند که از گنجینه خویش زر و گوهر بر آتش می‌افشانند. کیخسرو پس از کشتن افراسیاب برای سپاس از یزدان بر آتش گوهر می‌ریزد و جهان را با داد و دهش آباد می‌کند.
ز یزدان چو شاه آرزوها بیافت ز دریا سوی خان آذر شتافت
بسی زر بر آتش برافشاندند به زمزم همی آفرین خواندند
چو گنجور کیخسرو آمد زرسب ببخشید گنجی بر آذر گشسب
بران موبدان خلعت افکند نیز درم داد و دینار و بسیار چیز
به شهر اندرون هر که درویش بود و گر خوردش از کوشش خویش بود
بران نیز گنجی پراگنده کرد جهانی به داد و دهش بنده کرد
(همان: 5/376)
بهرام گور پس از یافتن گنج گاوان که مهر جمشید شاه بر آن بود به وزیر خردمندش یادآور شد: چیزی که با رنج و زحمت به دست می‌آید ارزشمند است و نام انسان را پر آوازه می‌کند. گنجی که جمشید نهاده مرا به کار نمی‌آید همه را بفروشید و وجه آنرا به مستمندان بدهید تا روان جمشید از آن شاد گردد.
هر آن گنج کان جز به شمشیر و داد فراز آید آن پادشاهی مباد
به ارزانیان ده همه هر چه هست مبادا که آید به ما بر شکست
اگر نام باید که پیدا کنیم به داد و به شمشیر گنج آگنیم
نباید سپاه مرا بهره زین نه تنگ ست بر ما زمان و زمین
فروشید گوهر به زر و به سیم زن بیوه و کودکان یتیم
ببخشید دینار و گنج درم به مزد روان جهاندار جم
]]>