بزرگترین وظیفه مدیران در سازمانها اتخاذ تصمیم مناسب است. زمانی که تصمیمی اتخاذ می‌شود، علاوه بر مسائل داخل سیستم، مسائل محیطی نیز به شدت بر این تصمیم تأثیر می‌گذارد و شایسته است که مدیران در شناسایی آنان اهتمام ورزند. شرایط بیرونی می‌تواند شامل رقبا، وضعیت بازار، فشارهای اجتماعی و سیاسی باشد.

یک تصمیم اگر با خلاقیت توامان نباشد، معمولاً تصمیمی زنده و کارآمد نیست. مدیرانی که قادرند تصمیم بگیرند و دارای اثرات اقتصادی و اجتماعی نیرومندی هستند به مدیران کارآفرین معروف‌اند. از سوی دیگر باید این مطلب را در نظر گرفت که اساساً زمانی می‌توانیم تصمیم منطقی و درستی بگیریم، که آمار و اطلاعات دقیق و به روزی در دسترس داشته باشیم. بنابراین یکی از اساسی‌ترین وظایف مدیران بوجود آوردن نظام اطلاعاتی و پشتیبانی و نگهداری و استفاده از آن می‌باشد، بدین ترتیب مدیران با بهره گیری از تکنیک‌های تصمیم‌گیری و نظام های اطلاعات مدیریت که سیستم پشتیبان کننده تکنیک‌ها می‌باشد منجر به تسهیلات مربوط به تصمیم سازی مدیران می‌گردد(رازلیقی 1389)

تعریف تصمیم :

تصمیم، عبارت است از نتیجه و پایان یک فرآیند. فرآیندی که داده ها و اطلاعات موجود در مورد موضوعی را، در جریان تجزیه و تحلیل قرارداده و از ترکیب مناسب آنها، به استراتژیهای مورد نظر و بهترین راه حل می رسد. معهذا، پایان یک فرآیند می‌تواند شروع فرآیند دیگری باشد. بعبارت دیگر اخذ یک تصمیم ممکن است مقدمه ای باشد بر اخذ تصمیم یا تصمیم های دیگر.

اتخاذ تصمیم توسط فرد یا مدیر یک سازمان، برای کسب یک هدف یا هدفهای معینی می باشد. هدفهای یک سازمان عبارت است از سود آوری، بهره‌وری ، ابتکار و توسعه، بازاریابی،تامین منابع مالی، توسعه و افزایش کارآیی مدیریت،کارمندان و مسئولیت سازمان در مقابل جامعه (رازلیقی 1389).

از آنجا که تصمیم‌گیری صحیح بعنوان مهمترین وظیفه و مسئولیت اصلی یک مدیر مطرح می‌شود، لذا باید تصمیمات مناسب برای موضوعات پیچیده را با ساده نمودن و هدایت مراحل تصمیم‌گیری اتخاذ کنیم.

بیشتر افراد بر این باورند که زندگی آنقدر پیچیده است که جهت حل مسائل آن باید به شیوه های پیچیده تفکر روی آورد با این وجود فکر کردن حتی به شیوه های ساده نیز مشکل است. پس اگر بررسی چند ایده ساده در یک زمان، نیازمند تلاش زیاد باشد چگونه می‌توان مسائل پیچیده را درک نمود. آنچه ما بدان نیازمندیم شیوه برای فکر کردن نیست زیرا حتی تفکر ساده خود بسیار مشکل ساز است و باید چارچوبی وجود داشته باشد که ما را قادر سازد تا در خصوص مسائل پیچیده به شیوه ای ساده بیاندیشیم.از این رو است که تکنیکهای تصمیم‌گیری مطرح می گردند (سید‌علیزاده، 1390)

تعریف تصمیم‌گیری:

تصمیم‌گیری شامل انتخاب یک راه و روش، از میان دو یا چند روش موجود می باشد. تصمیم به معنای انتخاب خود آگاه است که به فرد امکان می‌دهد تا براساس مجموعه (سید علیزاده 1390) شرایط داده شده، نحوه رفتار و طرز تفکر خاص آن مجموعه را بررسی و سپس یک گزینه قبول و سپس اجرا گردد.

تصمیم زمانی گرفته می‌شود که انتخاب انجام شده باشد. از تصمیم‌گیری نمی‌توان صرفنظر کرد، زیرا امتناع ورزیدن از گرفتن تصمیم خودش یک نوع تصمیم‌گیری است.

اصولاً تصمیمات را در دو گروه تقسیم بندی میکنند:

تصمیمات برنامه‌ریزی شده

تصمیمات برنامه‌ریزی نشده

تصمیمات برنامه‌ریزی شده : بر اصول تثبیت شده سیاستها، قواعد، مقررات و یا روشها استوار است. بعنوان مثال وقتی مدیر داخلی یک شرکت مهندسی تقاضایی مبنی بر افزایش حقوق و دستمزد از جانب کارگر متصدی یکی از ماشینها دریافت می‌کند. تصمیم‌گیری نهایی این درخواست مبتنی بر یک سری اصول برنامه‌ریزی شده است. تصمیم مبنی بر موافقت با درخواست اضافه حقوق در راستای سیاست بنیادی سازمان مورد بررسی قرار می‌گیرد. این تصمیمی برنامه‌ریزی شده می‌باشد (سیدعلیزاده، 1390).

تصمیمات برنامه‌ریزی نشده: در چهارچوب سیاستها، قواعد و یا روشها قرار نمی‌گیرد. این چنین تصمیماتی معمولاً در موارد استثنایی و هنگام بروز مشکلات جدید گرفته شده و بر پایه قریحه داوری و قضاوت مدیریت استوار است. بعنوان مثال تصمیمی که یک مدیر در هنگام مواجه شدن با یک بحران بصورت ضرب العجلی می گیرد یک تصمیم برنامه‌ریزی نشده می باشد (سید علیزاده، 1390).

به طور کلی منفعت مدیران در رابطه با مسائل معمول، مثل تقاضای اضافه حقوق این است که خود را به دام تصمیم‌گیری “برنامه‌ریزی‌نشده” نیندازند و سیاستها و روشهای سازمان خود را بطور جامع وضع کنند. بنابراین موارد مبهم در سیاستهای اجرایی باید شناسایی شده و حذف گردد. درادامه انواع تصمیمات جهت آشنایی ارائه می‌گردد.

این نوشته را هم از دست ندهید :   آموزش تار و سازدهنی بصورت تصویری و آنلاین توسط خنیاگر

1-6-2- نگرشهای مختلف در ارتباط با روشهای تصمیم‌گیری:

می‌توان نگرش های مختلف تصمیم‌گیری را از جهت سطح اختیار مطلق مدیران در امر تصمیم‌گیری و ارتباط آن با مشارکت کارکنان و کارمندان سطوح پائینی سازمان را به صورت یک طیف در نظر بگیریم که یک سر آن قدرت و تصمیم‌گیری مطلق مدیریت قرار دارد و سر دیگر آن مدل مشارکتی تصمیم‌گیری از نوع ژاپنی است بعنوان مثال می‌توان گفت آمریکاییها در میانه این طیف قرار دارند کشورهایی مانند استرالیا و نروژ نیز مانند آمریکا در مرکز طیف هستند ولی فاصله بین مدیریت و زیردستان کم است. سوئدیها معمولاً سلسله مراتب فرماندهی را رعایت نمی‌کنند، لذا در صورت نیاز به دسترسی داده‌های اطلاعاتی، رؤسای مستقیم خود را دور می‌زنند تا به هدف خود برسند مدیران داخلی در سوئد به منزله رهبران برنامه‌ریزی وسیاستگذاری هستند.

جهت یک بررسی مختصر می‌توان این گونه ذکر کرد که :

در تصمیم‌گیری مشارکتی که اجازه اظهار نظر به کارگران و کارکنان داده می‌شود اگر این اظهار نظر در مورد تصمیماتی باشد که مستقیماً به آنها مربوط می‌شود روحیه تازه‌ای در آنها دمیده و احتمال تقبل بی چون و چرایی مسئله توسط آنها را افزایش می‌دهد و برعکس اگر تصمیم مربوط تغییراتی ایجاد نماید که در ارتباط مستقیم با کارگران و کارمندان نباشد موجب اتلاف وقت سردرگمی و شلوغی بی‌مورد در تصمیم‌گیری خواهد شد.

لازم به یادآوری است که در تصمیم‌گیری مشارکتی مسئولیت نهایی با مدیر است، اما در تصمیم‌گیری گروهی که شباهت زیادی با روش مشارکتی دارد گروه مسئول تصمیم‌گیری می‌باشد. (استقرار صندوق پیشنهادات یکی از روشهای معمول تصمیم‌گیری مشارکتی است)

در ادامه توصیه می‌شود زمانی که در سطوح بالاتر تصمیم‌گیری می‌شود از کسانی که مسئولیت دارند دعوت به عمل آید تا به طور مستقیم راه‌حل خود ارائه دهند.

در جدول زیر خلاصه ای از روشهای تصمیم‌گیری و ایده اصلی (نحوه مدیریت) مربوط به آنها ارائهمی‌شود :

جدول 2-1: روشهای تصمیم گیری

در سالهای اخیر سیستم مدیریت فرآیند تصمیم‌گیری را با استفاده از روشهای خاص از حالت ذهنی خارجی و به سوی کاربردی و عملی هدایت نموده است. پیمودن مراحل اخذ تصمیم به مدیران داخلی کمک می‌کند تا نظام یافته (سیستماتیک) بار بیابند. روشهای تصمیم‌گیری نیز آنان را یاری می‌دهد تا در راه کسب موفقیت حالت عقلانی تری به خود بگیرند.

بعضی از مدلهای تصمیم‌گیری مبتنی بر محاسبات دقیق ریاضی است.

تمام این روشها فرصتی فراهم می آورد تا مدیر راه‌حل‌های ثانویه را به صورت نظام یافته سبک سنگین کرده کمتر به پیش بینی و ادراک متکی باشد. تمامی این روشها از مدل استفاده می‌کنند، زیرا پایه علمی دارد که هر مدل معرف عینی واقعی و همانند است.

فرآیند تصمیم‌گیری

  1. فرآیند تصمیم‌گیری با تعیین و مشخص کردن مساله شروع می‌شود و ضرورت تصمیم‌گیری به پذیرش هیات مدیره بستگی دارد. لذا هیات مدیره باید بتواند شکاف بین آنچه برنامه ریزی شده و آنچه عملاً وجود دارد را تشخیص دهد.
  2. پس از این که نیاز به تصمیم مشخص شد، مدیران باید معیارهای تصمیم را مشخص کنند که این امر مستلزم تعیین عوامل مهم در تصمیم‌گیری است.
  3. باید معیارها را با توجه به درجه اهمیت آنها در تصمیمات متوازن کرد.
  4. مدیر باید از راههایی که ممکن است او را در حل مساله کمک کند فهرستی تهیه کند و از ارزیابی تمام راه حلها اجتناب ورزد. این کار در واقع توانایی او را در درک راه حلها نشان می دهد.
  5. در این مرحله مدیر باید هر یک از راه حلها را ارزیابی کند.
  6. مرحله نهائی انتخاب بهترین راه حل می باشد.

 

]]>