در زمینه بکارگیری تکنیک های تصمیم گیری در اولویت بندی و انتخاب استراتژیها به مقالات و تحقیقات متنوعی می‌توان اشاره نمود، از جمله به تحقیقی که سید علیزاده و برآهویی در مورد شناسایی و تدوین استراتژیهای سازمان با استفاده از تکنیک فرآیند تحلیل شبکه15و تاپسیس16 انجام دادند. این مطالعه با هدف اولویت بندی استراتزیهای تدوین شده در یک شرکت فعال در صنعت گاز با استفاده از رویکرد ترکیبی تصمیم گیری چندمعیاره و تحلیل SWOT صورت گرفت. نتایج حاصله نشان داد که مهمترین فاکتور در انتخاب استراتژی، وجود نیروی کار ماهر و متخصص در سازمان است. پس از آن وجود سرمایه های مالی مناسب در شرکت از بیشترین اولویت برخوردار است. برای شناسایی استراتژی بهینه نیز از تکنیک تاپسیس استفاده شد. در این مطالعه شناسایی معیارهای اصلی و زیربنایی انتخاب استراتژی های با استفاده از تکنیک دلفی، مقایسه و اولویت بندی معیارها و زیرمعیارها با استفاده از تکنیک تحلیل شبکه،(این تکنیک نه تنها وابستگی بین معیارهای مختلف را مشخص می کند، بلکه وزن نسبی هر معیار یا مولفه را محاسبه می نماید) و انتخاب بهترین استراتزی با استفاده از تکنیک تاپسیس صورت گرفت.
معیارهای تصمیم گیری در این تحقیق، نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدها هستند و مولفه های ایجاد کننده نقاط ضعف و قوت و فرصتها و تهدیدها به عنوان زیرمعیارهای تصمیم گیری محسوب می شوند. در این مطالعه سه نوع رابطه بین معیارها بصورت زیر تعریف گردیده است:
• تاثیر هدف پژوهش بر معیارهای پژوهش بر معیارهای اصلی انتخاب استراتژیها
• تاثیر معیارهای اصلی بر زیرمعیارها
• تاثیر و ارتباط داخلی معیارها بر یکدیگر
در نتیجه مدل تحقیق از حالت ارتباط سلسله مراتبی به صورت یک شبکه در می‌آید. از آنجا که در مدل تحلیل سلسله مراتبی (AHP) روابط درونی معیارها در نظر گرفته نمی شود، بنابراین باید از فرایند تحلیل شبکه یا ANP استفاده نمود(سیدعلیزاده،1390).
در همین زمینه، رازلیقی در تحقیقی با عنوان “تعیین استراتژی بهینه محصولات شرکتهای بیمه با استفاده از روش تصمیم گیری چند معیاره”، از روش تاپسیس بمنظور تحلیل نتایج و انتخاب استراتژی بهینه استفاده کرد (رازلیقی،1382). آسیان و همکارانش در سال 1388 مطالعه ای را در زمینه “ارزیابی برنامه ریزی استراتژیک در شرکتهای تولیدی با استفاده از AHP فازی” انجام دادند. نتایج تحقیقات آنها نشان داد، اگر شاخص های ارزیابی توسط یک متدولوژی ساختارمند بکار گرفته شوند، ابزاری پویا و موثر برای سنجش میزان اثربخشی برنامه ریزی استراتزیک در سازمانها می‌باشند (آسیان،1388). مانیان، در تحقیقی به استفاده از معادلات ساختاری در ارایه مدلی برای موفقیت برنامه ریزی استراتژیک فناوری اطلاعات پرداخته است (مانیان،1388). مهرالحسنی، موضوع ارزیابی سند برنامه استراتژیک به روش فازی را در اداره کل بیمه خدمات درمانی استان کرمان بررسی و پیاده سازی نموده است و نتیجه گیری نمود که بکارگیری روش فازی برای ارزیابی اسناد استراتژیک نسبت به روش تصمیم‌گیری بر اساس میانگین کل، ساده تر و به واقعیت نزدیکتر است (مهرالحسنی،1387). حل مساله برنامه ریزی استراتژیک استوار با استفاده از برنامه ریزی سناریو و سیستم استنتاج فازی توسط حنفی زاده مورد بررسی قرار گرفت. این روش به مدیران و برنامه ریزان استراتژیک سازمانها کمک می کند تا بتوانند با ارزیابی محیط آینده خویش به بینش درستی در تدوین استراتژیهای سازمان دست یابند و مزیت رقابتی سازمان را در محیط آشفته و متغیر آینده حفظ کنند (حنفی زاده،1385). تحلیل استراتژیک تدوین و انتخاب استراتژی مبتنی بر ماتریس سوات و تکنیک های تصمیم گیری چند شاخصه توسط خورشید در سال 1389 ارایه گردید(خورشید،1389).
نقوی و فلاح، با استفاده از مدل ترکیبی کارت امتیازی متوازن و تصمیم گیری چند معیاره اقدام به طراحی و تدوین استراتژیهای کارآفرینی در مرکز کارآفرینی دانشگاه یزد نمودند. در این مطالعه با استفاده از روش تصمیم گیری چندمعیاره ویکور17،از منظر استراتژیک و بر اساس کارت امتیازی متوازن18، به بررسی شاخص های کارآفرینی در دانشگاه یزد پرداخته شد. دراین تحقیق اوزان معیارها با استفاده از تکنیک تحلیل سلسه مراتبی19 ، محاسبه گردید و برای رتبه‌بندی گزینه ها از روش ویکور استفاده شد. روش ویکور یکی از تکنیک های برنامه ریزی سازشی20برای حل مسایل تصمیم گیری چند معیاره21است، که لیست رتبه بندی شده ای از حل های سازشی را تعیین نموده و بر رتبه‌بندی و انتخاب مجموعه ای از گزینه ها در حضور معیارهای متعارض، تمرکز می نماید(نقوی،1391).
الوندی و منصوری به مورد کاوی تاثیر کارت امتیازی متوازن بر مدیریت فرآ یندهای کسب و کار در دو سازمان ایرانی پرداختند (الوندی،1385).. در مطالعه دیگری الوانی و عبداله پور، به بررسی نقش سرمایه های اجتماعی بر کارآفرینی سازمانی پرداختند. خنیفر و وکیلی نیز رابطه نوع ساختار سازمانی – اقتصادی و کارآفرینی سازمانی در شرکتهای کوچک و متوسط را بررسی نمودند. نتایج بدست آمده نشان داد که بین نوع ساختار سازمانی و کارآفرینی اقتصادی در شرکتهای مذکور رابطه معناداری وجود دارد(خنیفر،1387). الیاسی به بررسی موضوع کارآفرینی به عنوان یک حوزه علمی پرداخته است. در این تحقیق دیدگاههای مختلف درباره موضوع کارآفرینی به عنوان یک حوزه نوظهور علمی بررسی گردید، سپس فرصت را با نگاه فرآیندی، بر اساس منطق و استدلال قابل پذیرش همگانی به عنوان موضوع متمایز و یکپارچه ساز نظریه ها و چارچوب ها و در عین حال بسیار با اهمیت برای دنیای پویای معاصر ارایه می نماید(الیاسی،1387).
لی اونگ و چوآنگ یک مدل ترکیبی چند معیاره برای انتخاب تامین کنندگان در برون سپاری ارایه کردند. در این مدل از تکنیکهای تصمیم گیری ویکور، ای.ان.پی22و دماتل23استفاده گردید (لی اونگ و چوآنگ،2010). وو و همکاران با استفاده از تکنیک های VIKOR، AHP و TOPSIS یک مدل ارزیابی بر اساس کارت امتیازی متوازن برای ارزیابی عملکرد بانکداری توسعه دادند. یک مدل تحلیلی برای اولویت بندی استراتژیهای محدودیت منابع مورد استفاده با بکارگیری روش VIKORتوسط چانگ و سو توسعه داده شد (وو،2009). همچنین چن و وانگ از VIKOR فازی در بهینه سازی انتخاب شریک در پروژه های برونسپاری سیستم های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات استفاده کردند. پی و همکاران برای انتخاب شرکای تجاری در نوآوری استراتژیک تکنولوژیکی با دیدگاه مدیریت دانش از تکنیک های تصمیم گیری جندمعیاره MADAM استفاده نمودند (چن و وانگ،2009). لیکسین و همکاران نیز با استفاده از AHP و VIKOR در محیط فازی به انتخاب تامین کننده در زنجیره تامین پرداختند(لیکسین و همکاران،2009)..
در تحقیقی با عنوان تدوین استراتژی و اولویت بندی استراتژی های شرکت بهنوش ایران با مقایسه رویکردهای تاپسیس فازی و ماتریس برنامه ریزی استراتزیک کمی (QSPM)، مهرمنش و همکاران ابتدا با مراجعه به تحقیقات و مطالعات صورت گرفته، نقاط ضعف و قوت داخلی، فرصتها و تهدیدهای محیطی، استراتژیهایی را در قالب ماتریس SWOT شناسایی نموده و در ادامه با تعریف فاکتورهای کلیدی موفقیت، استراتژیهای تدوین شده را با دو روش مذکور در عنوان تحقیق رتبه بندی نمودند. در انتها دو روش TOPSIS فازی و QSPMبا استفاده از روش SAW با یکدیگر مقایسه شده و در نهایت، روش TOPSIS فازی بعنوان روش مناسب تر جهت رتبه بندی استراتژیهای شرکت فوق الذکر معرفی گردید (مهرمنش،1391).
ماتریس برنامه ریزی استراتزیک (QSPM)، یکی از روشها و ابزارهای بسیار شایع در ارزیابی گزینه های استراتژیک و مشخص نمودن جذابیت های نسبی استراتژیهاست که در مرحله تصمیم گیری مورد استفاده قرار می گیرد. ماتریس برنامه ریزی استراتزیک یک ابزار کمی است که برای رتبه بندی و انتخاب استراتژیهای برتر کاربرد دارد.
صفایی و همکارانش، رویکرد ترکیبی از تکنیک های تصمیم گیری چندمعیاره فازی، به منظور اولویت بندی استراتژیهای دستیابی به تولید در کلاس جهانی را برای صنایع فولاد استان مازندران توسعه دادند. آنها در این مطالعه با استفاده از رویکرد ترکیبی از تکنیک های FAHPو FVIKOR به ارزیابی مقایسه ای استراتژیهای تولید کلاس جهانی در صنعت فولاد استان مازندران پرداختند. در این تحقیق با در نظر گرفتن شرایط محیطی و محاطی صنعت مورد نظر، بدنبال مشخص نمودن و تعیین یک راهکار و استراتژی مناسب رای رسیدن به کلاس برتر و جهانی تولید با توجه به مدل مورد نظر در صنایع فولاد استان مازندران است. در راستای دستیابی به این مهم، برای وزن دهی به بخش های 4 گانه کارت امتیازی متوازن و هریک از شاخص های این ابزار، از تکنیک FAHP استفاده گردید. همچنین برای اولویت بندی و انتخاب مناسبترین استراتژی بمنظور تولید در کلاس جهانی، از تکنیک FVIKOR بهره گرفته شد. نتایج حاصل از اجرای این روش ها در مدل مذکور، بیانگر اولویت بالای استراتژی پذیرش تکنولوژی جدید جهت تحول و بهبود مستمر کیفیت محصولات در راستای دستیابی به اهداف مذکور می باشد (صفایی،1390).
معظمی و همکارانش در مطالعه ای، اقدام به اولویت بندی عوامل موثر بر نوآوری و کارآفرینی در موسسات پژوهشی صنعت نفت نمودند. در این تحقیق از الگوی سه شاخگی (ساختاری، رفتاری و محیطی) توسعه کارآفرینی استفاده شد. ابزار گردآوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه است که بر اساس طیف لیکرت زارحی و بین پژوهشگران موسسات مذکور توزیع گردید. نتایج این تحقیق حاکی از آنست که به ترتیب، عوامل رفتاری، ساختاری و محیطی، بر نوآوری و کارآفرینی موثر هستند (درگاهی،1390).
در تحقیق دیگری در زمینه کارآفرینی کسب و کار، پرداختچی و همکارانش، به بررسی اثربخشی مدیریت، در زمینه‌سازی برای بروز و پرورش کارآفرینی از
]]>