چِز دادن-روی آتش گرفتن پوست برای سوزاندن موها و پرها

خورده برده-ملاخظه و پروا

به ته دیگ خوردن کفگیر-بی چیز شدن-تمام شدن سرمایه

رو-وقاحت-دل و جرات-پوشش

ای داد بیداد(کلامی است که به‌هنگام حسرت و افسوس می‌گویند)

بکن نکن-امر و نهی

ابرو تنگ کردن-ناز و غمزه نمودن-افاده و بی‌اعتنایی کردن

دوا به خورد کسی دادن-مسموم کردن-به زور به کسی دارو یا مشروب خوراندن

آمدیم (و) . . .(فرض کنیم که)

دار و دسته راه انداختن-برانگیختن یاران و طرفداران-ترتیب دادن گروه هواداران

امان کسی را بریدن-کسی را درمانده و بیچاره کردن

دو دستی تقدیم کردن-با رضایت خاطر و احترام دادن

ریش سفید-مرد سالخورده و محترم
آن سفر-آن بار-آن دفعه
از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است

اوضاع احوال-وضع و حال

جفت کردن کفش های کسی-بیرون کردن کسی از جایی

 

رودل کردن-به سنگینی معده دچار شدن

آبِ سیاه(نیمه کوری)

پخمه-بی عرضه-خجالتی-ترسو

بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته

پی نوشت-مطلبی که پس از پایان نوشته به آن افزوده می شود

جور کسی را کشیدن-کاری را به جای کسی برای او کردن

خال گوشتی-نقطه ی برجسته ای از گوشت بر پوست بدن

چلو صاف کن-آبکش

زار-نا به سامان-خراب-بد

دلپُری-عقده ی دل-خشم و کینه ی انباشته شده

بیا و ببین-تماشایی-بسیار جالب-قابل توجه

تپق زدن-بیرون شدن بی اراده ی کلمه از زبان-چیزی جز مقصود گفتن

افتادن دست-از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن

چشم و چراغ-شخص مورد علاقه-محبوب

 

زیر پای خود را سست دیدن-موقعیت خود را نااستوار دیدن-شغل و سمت خود را در خطر دیدن

بد تا کردن-بد رفتار کردن-بد معامله کردن

بست نشستن-پناه بردن به بست برای در امان ماندن از تعرض

حقه زدن-فریب دادن

باد به پشت کسی خوردن-بر اثر بیکاری تنبل و تن پرور شدن

زیر پوش-جامه ی زیرین

چله ی بزرگ-چهل روز میان هفتم دی ماه و شانزدهم بهمن

خلاص کردن-تمام کردن-کشتن

باد به پشت کسی خوردن-بر اثر بیکاری تنبل و تن پرور شدن

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

پیر کسی در آمدن-سخت اذیت شدن- پدر کسی در آمدن

تک پا-زمان کوتاه-در فرصتی بسیار اندک

از دست کسی کشیدن(از کسی در زحمت و رنج بودن)

بار انداختن-توقف و اقامت کردن

خیابان گز کردن-ول گشتن

پادگان-سربازخانه

چشمک زن-نگا. چراغ چشمک زن

آفتاب‌نشین کردن کسی-کسی را از هستی ساقط کردن-خانه‌خراب کردن

ریسه کردن-ردیف کردن-قطار کردن-پشت سر هم قرار دادن

راست راست-آشکار و علنی-بی پروا

بی بو و بی خاصیت-کسی که سود و زیانی ندارد

زانو-قطعه ی استوانه ای با زاویه های گوناگون برای تغییر مسیر لوله یا گرفتن انشعاب

زیر دم سستی-انحراف اخلاقی

خلق الله-مردم

زیر سبیل در کردن-به روی خود نیاوردن-درگذشتن

درد گرفتن دل از اسهال

پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز

پیش پرده-نمایشی کوتاه پیش از آغاز نمایش اصلی

 
به زمین انداختن روی کسی-در خواست کسی را رد کردن

کار شگفت‌انگیز کردن

به حرف کشیدن- به حرف آوردن کسی

دَنگ-حیران و آشفته-سرگشته و شیدا

پول و پله-پول

از ریش کسی دست برداشتن(کسی را به حال خود گذاشتن)

 

دنده چاق کردن-سرعت گرفتن به هنگام رانندگی

 

آهنگ ریپ‌دار-آهنگی که یک ضرب آن کم باشد

تخت شدن-صاف و هموار شدن-کاملا نشئه شدن

راه به ده بردن-حاصلی داشتن-موفق شدن

رو دست خوردن-فریب خوردن-خام شدن

زدن به هر دری-برای رسیدن به مقصود به هر جا و هر کسی متوسل شدن

از دهان مار بیرون آمدن-هیچ کجی در کسی نبودن-راست بودن

چک و چانه زدن-چانه زدن-وراجی کردن-مذاکره ی فراوان کردن

خوش سر و زبان-خوش سخن-شیرین گفتار-حراف

خلاف-جرم

 

چاه ویل-جایی که اگر کسی یا چیزی برود دیگر بر نگردد

اهل و نا اهل(کس و ناکس، نجیب و نانجیب)

خدا خدا کردن-بسیار آرزومند چیزی یا کسی بودن و آن را از خدا خواستن-پناه به خدا بردن

دیوار کوتاه-کنایه از زبونی و ناتوانی

جزوه کش-کسی که در مجالس ترحیم جزوه های قرآن را پخش می کند

دست به گریبان شدن-با هم به جدال پرداختن-گلاویز شدن

حساب بی حساب-سر به سر-این به آن در-مساوی-هیچ به هیچ

حرف چند پهلو-سخن مبهم و دارای چند معنی

 
چتر باز-مهمان ناخوانده به وقت غذا

دار و دسته-پیروان و اطرافیان

زردمبو-آدم ضعیف و کم خون-دارای رنگ و روی زرد

خوش گوشت-آن که زخم تن او زود بهبود می یابد-خوش ادا-خوش اخلاق

خرپا-چوب بندی زیر سقف یا پل

بیا و ببین-تماشایی-بسیار جالب-قابل توجه

 

حساب سوخته-بدهی قدیمی

خوش داشتن-دوست داشتن-علاقه مند بودن

آجیل مشکل‌گشا-آجیلی که برای گشایش کار می‌خرند و بین مردم متدین پخش می‌کنند

به جوش آوردن خون کسی-کسی را به اوج عصبانیت رساندن

روغن مالی-روغن زدن به دستگاه

اهل و نا اهل-کس و ناکس-نجیب و نانجیب

خاله گردن دراز-شتر-آدم فضول که در هر کاری سرک می کشد

دلنگ و دلنگ-صدای زنگ و ناقوس

به چشم-اطاعت می شود

 

دست دراز کردن-به حریم و حقوق دیگران تجاوز کردن

بند زدن-به یکدیگر وصل کردن-به هم چسباندن

حوصله ی کسی سر رفتن-خسته و کسل شدن-بی تاب شدن

 

چندر-رگ و ریشه ی گوشت

خرابکار-اخلالگر-تروریست

باد به پشت کسی خوردن-بر اثر بیکاری تنبل و تن پرور شدن

افتادن بچه-سقط شدن جنین

چهار چوب ملا حیدر-جای تنگ و ناراحت کننده

 

چوب دو سر طلا-منفور از هر دو طرف-از این جا مانده و از آن جا رانده

این هلو این هم گلو(مثل آب خوردن، انجام این کار بسیار آسان است)

دل پایین ریختن-ترسیدن-وحشت کردن

 

چشم کسی آب خوردن-امیدوار بودن-احتمال دادن

دربند-کوچه ی بن بست-مانع در محل ورود

آدم کردن کسی-کسی را تربیت کردن-سواد آموختن

آبی از کسی گرم نشدن-بهره‌ای از کسی نبردن
از بن ناخن-ذخیره-بندگی-اطاعت

پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن

بیرق کسی نخوابیدن-همواره کامروا بودن-پایدار بودن دولت و شکوه

اجاق کسی کور بودن(نازا بودن، بی فرزند بودن)

 

دار و دیزی-لوازم اندک و ناچیز و ارزان خانه

پای چیزی را جور کردن-وسیله ی انجام کاری را فراهم کردن

خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن

تو نگو من بگو-مشاجره-بحث

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن
چای خوری-وسایل چای خوری-سرویس چای خوری

جیزگر خانه-محل رباخواری و قرض دادن پول در برابر اموال منقول

بی وقت-نابهنگام-بی موقع

پِق-صدای خنده ی ناگهانی

رودل کردن-به سنگینی معده دچار شدن

دده مطبخی-آدم کثیف و بد بو

دو ترکه سوار شدن-دو پشته سوار شدن

چوب سیگار-نی سیگار

چشم زاغ-بی شرم

خَرخَری کردن-حرکات ابلهانه از خود درآوردن-خل بازی درآوردن

آهوی خاور-آفتاب

 

خوردن چیزی به چیزی-جور بودن چیزی با چیزی

الفرار(گریز، بگریز !)

دستمال به دست بودن-چاپلوس بودن-متملق بودن

چرند اندر چرند-پرت و پلا

از دندۀ چپ پا شدن(سخت عبوس و کم‌حوصله بودن)

تِر زدن-خراب کردن کار

پا خوردن فرش-نرم و لطبف شدن فرش بر اثر رفت و آمد بر آن

آواز دادن-خواستن

ریگ تو کفش داشتن-خرده شیشه داشتن-رو راست نبودن-با شیله پیله بودن

دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن

خودآموز-بدون آموزگار
اِحلیل خوردن-فریب خوردن
آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

دست پاچه شدن-مضطرب شدن-دست و پای خود را گم کردن

خنکای صبح-سحرگاه

اجاق(دودمان)

خرده خرده-کم کم-رفته رفته

آینه‌ی دست(تیغ و خنجر)

باجناغ-دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند-همریش

چاقو دسته کردن-از سرما لرزیدن

آدم‌قحطی(کمیابی آدم های کارآمد)

اُزگل-بی‌سروپا-کم شعور و بی‌شخصیت

خانوار-مجموع اعضای یک خانواده

دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب

از بر گفتن یا نوشتن-متنی به اتکاء حافظه

چشمم روشن-از تو انتظار نداشتم

خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن

چتر شدن-بر سر کسی خراب شدن-ناگهانی مهمان رسیدن

زن طلاق-مردی که به اندک بهانه ای زنش را طلاق می دهد

الف-قاچ خربزه و از این قبیل-بچه‌ی کوچک-سیخ-راست

 

داغ و درفش کردن-مجرمی را برای اقرار کردن داغ کردن

خود را به کسی بستن-خود را به کسی نسبت دادن

بازو دادن-یاری دادن

خیکی-آدم چاق و فربه

 

جاری-زن برادر شوهر

چول-بیابان

پیزر در جوال گذاشتن-در فریبکاری مهارت داشتن
 

دستی پس، دستی پیش-سخت تهی دست-بی چیز

در رفتن پاتیل کسی-تاب نیاوردن-ناتوان شدن
داوطلب-خواستار-نامزد

اجل‌برگشته-کسی که مرگ به‌سراغش آمده

ریش تراش-دستگاهی دارای تیغ برای تراشیدن ریش

افندی پیزی-به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو-پهلوان پنبه

از ریخت افتادن-تناسب خود را از دست دادن-بی‌جلا و جلوه شدن

چشم دو دو زدن-تکان تکان خوردن چشم

تزئیناتی-کسی که کارش تزیین است

چنگ انداختن-چنگ زدن

چراغ پا-حالتی که اسب دو دست خود را بلند کند و راست بایستد

جفتک زدن-نگا. جفتک انداختن

خر-نفهم و کودن-بزرگ-زیاد

دلقک-شخص مسخره

آفتاب از کدام طرف در آمده؟(چه عجب از این طرف‌ها؟!)

زبان کسی گرفتن-لکنت زبان داشتن

 

حمال-باربر-ناشی و مبتدی-بی مهارت و بی استعداد

پخمه-بی عرضه-خجالتی-ترسو

تامین آتیه-پیش بینی و اندوخته برای زندگی آینده

بیخ پیداکردن کار-گره افتادن در کار-دشوار شدن کار

پیش پرده-نمایشی کوتاه پیش از آغاز نمایش اصلی

 

دست به یقه شدن-دست به گریبان شدن

زود رنجی-نازک دلی-حساسیت

چیز خور-مسموم شده

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن-تمایل شدید داشتن-به طمع افتادن

جیغ و ویغ-داد و فریاد

تامین آتیه-پیش بینی و اندوخته برای زندگی آینده

چشم روی هم گذاشتن-نادیده گرفتن-گذشت کردن

خود را به ناخوشی زدن-تمارض کردن

 

دفتر یادداشت-دفتر ثبت رئوس مطالب که جنبه ی یادآوری دارد

خوردن-مغلوب شدن-شکست یافتن-فرودادن

ذُق ذُق کردن-تیر کشیدن زخم-سوزش داشتن اندام دارای درد

چک و چانه-کنایه از دهان

خبرگزاری-موسسه ی خبرگیری و انتشار خبر

بی سکه کردن-بی ارزش کردن-بی اعتبار کردن

 

بامبه-توسری

دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن

جان کُرد کردن-سخت گیری کردن-مقاومت کردن

ترکه-آدم باریک و بلند

دمبل و دیمبو-صدای دایره و دمبک-صدای بزن و بکوب

از کیسه خوردن-از جیب خوردن

چشته خور-کسی که پس از یک بار کمک گرفتن همیشه توقع کمک دارد

در آسمان جستن و در زمین یافتن-چیزی یا کسی مورد علاقه را غیر منتظره یافتن و دیدن

چار ستون بدن-استخوان بندی-اسکلت بدن

حساب کسی با کرام الکاتبین بودن-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات دهد

بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق

ریغو-مردنی-ضعیف مزاج-کم مقاومت

با هم خواندن-تطبیق کردن-هماهنگ بودن

اُرد کسی را خواندن(به حرف کسی گوش کردن، اهمیت دادن)

چوب دو سر طلا-منفور از هر دو طرف-از این جا مانده و از آن جا رانده

دو دلی-تردید-بی تصمیمی

پیر کسی در آمدن-سخت اذیت شدن- پدر کسی در آمدن

جان جان-معشوق-محبوب

آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئه‌ای ترتیب دادن)

دوشیدن-به ناحق و فریب از کسی پولی گرفتن

تو دماغی-صدایی که بخشی از آن از بینی برآید

آدم سر به راه(شخص خوب و نجیب، کسی که مزاحم دیگران نیست)

چای خوری-وسایل چای خوری-سرویس چای خوری

رگ خود را زدن-به حق خود قانع بودن-ادعای زیاد نداشتن

آینه‌ی کسی بودن(یکسره از کسی تقلید کردن)

تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن- تشت کسی از بام افتادن

دانشگاهی-کسی که در دانشگاه کار می کند-اعضای هیات علمی

چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد

 

از دهان مار بیرون آمدن-هیچ کجی در کسی نبودن-راست بودن

حساب راسته حسینی-رو راست-بی شیله پیله
چربیدن-برتر بودن-پیش بودن

در به دری-بی خانمانی-آوارگی

پُلوغ-ازدحام-بی نظمی

پشم و پیله-ریش

جنجال-هیاهو-داد و فریاد-غوغا

برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر

آب آتش مزاج(می سرخ)
خوشگلک-با خوشگلی اندک

راست و حسینی-رو راست-بی شیله پیله

تاق و توق-آواز بر هم خوردن دو چیز

دَم ِ قیچی-بریده ها و ریزه های پارچه

پا سست کردن-آهسته کردن-از سرعت خود کاستن

دست زیر بال کسی کردن-کسی را یاری کردن

چشمگیر-جالب توجه-با ارزش

آب دادن بند-خود را لو دادن-فرصت را از دست دادن

چشم و دل سیر-کسی که به مال و منال دنیا بی اعتنا است

دست ِ بالا گرفتن-حدکثر را فرض کردن

از بز حرام‌زاده‌تر-سخت‌گریز و حیله‌گر

به یک تیر دو نشان زدن-با یک اقدام دو کار انجام دادن-با یک کار دو نتیجه گرفتن

آبکش کردن(سوراخ سوراخ کردن)

چهار چنگول ماندن-نگا. چهار چنگول شدن

پیاز خرد نکردن به ریش کسی-از کسی ترسی نداشتن-به کسی اعتنایی نداشتن

بچه بازی-لواط-کارهای کودکانه-ساده انگاشتن کار

رخت و پَخت-لباس ها-پوشاک

بله گرفتن-رضایت عروس را گرفتن

راه کشیدن چشم-خیره شدن بی اراده به جایی بدون پلک زدن

درخت اگر-امید پوچ و واهی

دُم سیاه-نوع مرغوب برنج گیلان-کبوتری که دم سیاه دارد

روی حرف کسی حرف نزدن-با حرف کسی مخالفت نکردن

خودآموز-بدون آموزگار

پِغِله-ریزه میزه-کوچک و ظریف

تزریقات چی-کسی که کارش تزریق آمپول است

تو جلد کسی رفتن-کسی را برای انجام کاری وسوسه کردن

آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)

چاله-گودال کوچک-دردسر-اشکال

از چیزی (کسی) زده شدن(از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن)

دوشیدن-به ناحق و فریب از کسی پولی گرفتن

پس پسکی-حالت کسی که رو به عقب گام برمی دارد

بامب-توسری

رک گو-کسی که صریح و بی پروا حرف می زند

آس و پاس-در نهایت تهیدستی-بینوا-مفلس

آشنایی به روشنایی انداختن(پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن)

حلوا خور-مرده خور-کسی که همیشه برای خوردن به مجالس ترحیم می رود

به کیشی آمدن و به خیشی رفتن-بی اعتبار و بی ثبات بودن

پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن

راه نزدیک کردن-میان بر زدن-مهمان شدن بر کسی که خانه اش نزدیک است

اُزگل(بی‌سروپا، کم شعور و بی‌شخصیت)

پِق-صدای خنده ی ناگهانی
بر و بیا داشتن-رفت و آمد بسیار داشتن-دم و دستگاه داشتن

بست نشستن-پناه بردن به بست برای در امان ماندن از تعرض

باب دندان-مناسب طبع و حال

از تو چه پنهان-راستش را بخواهی

تارتنک-عنکبوت-کارتنک

پر روده-پرچانه-روده دراز

پیش بینی کردن کار یا شخصی

از چشم کسی دیدن-کسی را مسئول چیزی دانستن

به گُه خوردن افتادن-با خفت از کرده ی خود پشیمان شدن

 
زن-عاری از مردانگی-ناجوانمرد-ترسو

پاره وقت-کسی که تنها بخشی از روز یا هفته را کار می کتد

تلیت کردن-خیساندن نان در غذاهای آبکی

پا اندازی-واسطه ی اعمال نامشروع شدن-جاکشی

رو دادن-گستاخ کردن-جسارت دادن

خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی زدن-به عمد بی توجهی کردن-خود را بی اطلاع نشان دادن

روضه خواندن-سخنان بی فایده گفتن-آه و ناله کردن

آبِ آب-آبکی-بی‌مایه-بیرنگ

دوخت و دوز-خیاطی

اشک کوه(یاقوت، لعل)

 

خشک خشک توش کردن-در مقابل کسی شدت عمل به خرج دادن-کسی را سخت آزردن

دون-برنج خوب نپخته-دانه هایی که به پرندگان می دهند

چله ی زمستان-سرمای سخت

جاده کوبی-راه صاف کردن

از پاشنه در آوردن-به هر گوشه و کنار سر کشیدن

رقص شتری-رقصی که از روی قاعده نباشد-حرکات نابهنجار

خوش انصاف-با انصاف-منصف

 

بی سر و ته-بی معنی-بی هوده-بی نظم

به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن

 

ریغ-مواد درون امعا و احشا

پایین نرفتن چیزی از گلو-از غصه غذایی نخوردن-مال حرام نخوردن

دستم به دامنت-به یاری ات سخت نیاز دارم

خدا داده-دیم کاری

چرق چوروق-صدای جویدن آدامس و مانند آن

به گوش خر یاسین خواندن-بی اعتنایی کردن به حرف و نصیحت- از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن

رگ خواب کسی را به دست آوردن-نقطه ضعف کسی را پیدا کردن-کسی را تابع خود کردن

پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش

زبر-خشن-غیر لطیف

چنار عباس علی-متلک بد

خاطر داشتن-به یاد داشتن

آتش کردن (گشودن)(شلیک کردن)

اخلاق سگی-تندخویی بیش از اندازه-ناسازگاری با همه

پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک

به ته دیگ خوردن کفگیر-بی چیز شدن-تمام شدن سرمایه

بامبه-توسری

تخم پس انداختن-بچه ساختن-بچه به دنیا آوردن

آتش به مال خود زدن-کالایی را بسیار ارزان فروختن

زیر جلکی-پنهانی

دست به کار نرفتن-حال کار کردن نداشتن-برای کار بی حوصله بودن

زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن

زن طلاق-مردی که به اندک بهانه ای زنش را طلاق می دهد

خام شدن-فریب خوردن-اغفال شدن
با سگ به جوال رفتن-دست و پنجه نرم کردن با مردم ناباب
بیا برو-رفت و آمد بسیار-معاشرت فراوان
به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن

دردانه ی حسن کبابی-بچه ی لوس

از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن-کار غیرمنطقی و بی‌نتیجه کردن

خوش خرید-کسی که چانه نمی زند و نقد معامله می کند

دل واپسی-نگرانی-اضطراب

آفتاب چریدن(بی‌کار بودن، چیزی برای خوردن نداشتن)

تلمبار- تل انبار

خوشگلک-با خوشگلی اندک
جان جانی-صمیمی-یکدل

بد زبان- بد دهن

خرده خرجی-خرج های اندک

دماغ سوخته-خجالت زده-شکست خورده

ترگل ورگل-خوش سر و وضع-تر و تمیز

حلق آویز-به دار کشیده
خیارک-ورم و آماسی که در کش ران و بغل پیدا شود

جای دشمن-کنایه از نشیمنگاه-ماتحت

آمد داشتن-فرخنده و میمون بودن

راه آهن-دو خط آهن موازی که قطار بر آن حرکت می کند

 

حاشیه رفتن-سخنان دور از موضوع گفتن-منحرف شدن از مطلب

بی چشم و رو-ناسپاس-حق ناشناس-ناشکر

ریپال کسی را در آوردن-پدر کسی را در آوردن

خاج پرست-مسیحی-عیسوی-ارمنی-آشوری

چوروکیده-پر چین و چوروک

 
جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

چس نفس-پر حرف-کسی که حرف های بی سر و ته و ملال آور می زند

این نوشته را هم از دست ندهید :   لوازم تبلیغاتی
حالی کردن-فهماندن

پوست کلفت-سخت جان-مقاوم

 
از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن-با دشمنی که دفع آن نمی‌توان-مدارا کردن

جارو کردن زیر پای کسی را-موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

جا خالی دادن-در بازی هایی مانند والیبال و فوتبال توپ را به جایی انداختن که دست یازیگر حریف به آن نرسد

بد لعاب-بد گوشت-بد خلق

چانه لغ-نگا. چانه شل

زاق-چشم زاغ چشم

آخِی(صوتی برای تاثر یا شادی)

 

چل مرد-مرد کوتاه قد

چمباتمه-حالت روی دو پا نشستن و زانوان را بغل کردن

این خاکدان(دنیا)

 

این تن را کفن کردی-این تن بمیرد

بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش

تیپا خوردن-رانده شدن

به جان آمدن-به ستوه آوردن-به تنگ آوردن

اصحاب منقل-اهل گفت‌وگو و سخن

بجا آوردن-شناختن-دریافتن

تن در دادن-به کاری حاضر شدن-انجام کاری را پذیرفتن

جشنواره-جشن فزهنگی-فستیوال
 

دردانه ی حسن کبابی-بچه ی لوس

از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)

آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئه‌ای ترتیب دادن)

جفت و جلا-تکاپو و تلاش-دوز و کلک
 

آمدکار(شگون، فال نیک، خجستگی)

تا کردن-دو یا جند لا کردن-رفتار کردن

چانه گیر-کسی که خمیر را چانه می کند
 

خشتک کسی را سر او کشیدن-نگا. خشتک کسی را پاره کردن

چراغ الله-نگا. چراغ

در پوست کسی رفتن-سخت مزاحم کسی شدن-از کسی بد گفتن

راه داشتن-چاره ای داشتن-داشتن ارتباط پنهانی-وجود داشتن راه مخفی با جایی

جغ جغ-صدای به هم خوردن چند چیز-صدای همهمه
جاخالی رفتن-به دیدن خانواده ی مسافر رفتن

حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه

پفکی-سخت بی دوام و ضعیف

ریش و پشم-موهای صورت-ریش و سبیل

آب بستن در چیزی(آبکی و رقیق کردن)

دَم نقد-آماده-حاضر

خود را بستن-پول دار شدن
خوب کردن-درمان کردن-شفا دادن

جلبی-حقه بازی-فاحشگی

جَلَب-حقه باز-موذی-تقلبی-زن نا به کار

بند نشدن سنگ روی سنگ-نا آرام بودن اوضاع-وجود نداشتن نظم و امنیت

خِر به خِر گرفتن-گلاویز شدن

تشریف داشتن-حضور داشتن

 

جو گندم-جویی که به گندم شباهت دارد-یک در میان بودن دو چیز

روغن گرفتن از آب-از هر اتفاق خوب یا بدی به سود خود بهره گرفتن

رو به راه-آماده-مهیا-منظم

چش-چشم

باد گلو زدن-آروغ زدن

آمد داشتن-فرخنده و میمون بودن

 

تازه کردن گلو-چیزی نوشیدن و سرحال آمدن

خُرخُر-آواز نفس شخص خوابیده
چو انداختن-شایعه پراکندن

راه آمدن-سازش کردن-همراهی کردن

دم به خمره زدن-باده گساری کردن-شراب خوردن

چشم و دل سیر-کسی که به مال و منال دنیا بی اعتنا است

دستگیره-وسیله ی باز و بسته کردن در و پنجره-کهنه ای در آشپزخانه برای برداشتن دیگ از روی اجاق

چرکمرد شدن-آن قدر چرک که با شستن هم چرک نرود

زمین خوردن-از دست دادن تعادل و به زمین افتادن-شکست خوردن در زندگی-شکست خوردن در کُشتی
افسارگسیخته(سرکش)

بلغور کردن-سر هم ردیف کردن-حرف های قلمبه زدن-شکسته و نامفهوم حرف زدن

از زمین سبز شدن(ناگهان و بی‌خبر پدیدار شدن، به‌طور غیرمنتظره حاضر شدن)

آجیل مشکل‌گشا-آجیلی که برای گشایش کار می‌خرند و بین مردم متدین پخش می‌کنند

جواب سربالا-جواب منفی-جواب طفره آمیز

بازجویی کردن-تحقیق و بررسی کردن

بی مناسبت-نابجا-نامربوط
چاقوکش-کسی که با چاقو به مردم حمله می کند-آدم شزیر و عربده کش

چنگک شدن-چنگ شدن

چَرس-حشیش-گرد-بنگ

خبر-گزارش رویداد

تق سرما شکستن- تک سرما شکستن

تن در دادن-به کاری حاضر شدن-انجام کاری را پذیرفتن
پالان آفتاب گذاشتن-کسی را معاف کردن-مرخص کردن

به تته پته افتادن-به لکنت زبان افتادن

دسته-جمعیت سینه زن

بی سر و سامان-مفلس-محتاج-آشفته-درهم ریخته-پریشان

بی سواد-آن که نمی تواند بخواند و بنویسد-نادان و بی معلومات

بز خر-کسی که به قصد ارزان خریدن چیزی توی سر جنس می زند

بز بگیر-کسی که همیشه به دنبال جنس ارزان یا معاملات پر سود است

افتادن بچه(سقط شدن جنین)

بقچه بندی-ران چاق

دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن

جد و آباد درآوردن و گفتن-دشنام دادن-ناسزا گفتن

 

از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

د ِ-حرفی برای بیان مداومت

بی سر و ته-بی معنی-بی هوده-بی نظم

زلف-موهای جلو سر و بناگوش
اشکال‌تراشی-ایرادگیری-گره در کار اندازی

پیش کنار-بیضه-خایه

از بی‌کفنی زنده بودن(بی‌نهایت فقیر و نیازمند بودن)

ترک نشاندن-پشت سر نشاندن کسی

جوراب شلواری-جوراب همراه با شلواری از همان جنس و چسبیده به آن

دستی از دور بر آتش داشتن-از حقیقت امری بی خبر بودن-قضاوتی سطحی از چیزی داشتن

 

خوش خور-کسی که همیشه غذای خوب بخورد

رفتن از کیسه-ضرر کردن-از سرمایه خرج کردن

دلادل-پُر-نهایت بزرگی-شکم زن آبستن

 

بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد

دوا خور کردن-عرق خور کردن-مسموم کردن

تسمه پروانه-تسمه ای که پروانه ی موتور را به گردش در می آورد

ریسه شدن-پشت سر هم قرار گرفتن-به دنبال هم به جایی رفتن

حساب بی حساب-سر به سر-این به آن در-مساوی-هیچ به هیچ

جیز رفتن-کش رفتن-دزدیدن چیزهای کم ارزش

بِدو بِدو-با شتاب-سریع

پاپی شدن کسی-به کسی ایراد گرفتن-کسی را اذیت کردن

خدا برکت بده-نگا. خدا برکت

بی در رو-بن بست

به ته دیگ خوردن کفگیر-بی چیز شدن-تمام شدن سرمایه

تفنگ دار-جنگنده ی مسلح به تفنگ

روی هم گذاشتن چشم-بستن چشم-خوابیدن-گذشت کردن-صرف نظر کردن

جِر خوردن-پاره شدن

پشته کردن-روی هم انباشتن

احوال گرفتن(جویای حال شدن)

برج زهر مار-بسیار خشمگین-بسیار اندوهناک

ازدست‌رفته(عاشق)

پشت چیزی گذاشتن-با پشتکار دنبال چیزی رفتن-کاری را با اراده ی محکم دنبال کردن

چیله-هیرم-خاشاک

آی زرشک(آی زکی)

دفتر کل-دفتری که در آن انواع کلیه معاملات و خلاصه ی هر کدام را در آن وارد می کنند

آب آتش زده(اشک)

بالا دست-صدر مجلس-حریف چیره
دست را بند کردن-به کاری مشغول کردن

به ریش کسی خندیدن-کسی را مسخره کردن

ژلاتین-ماده ای لزج و چسبنده که آن را از گلیسیرین و قند و آب و آمونیاک می سازند

دیگ بخار-دستگاه تولید بخار

زیر و رو کردن-همه جا را به دنبال چیزی گشتن-به هم ریختن

با سر رفتن-کنایه از داشتن نهایت شوق و اشتیاق برای کاری یا چیزی

دست و بال کسی تنگ بودن-تنگدست بودن-فقیر بودن

بگیر بگیر-بازداشت افراد بسیار-توقیف گروهی

چل ستون-شبستان مسجد

جفتک زن-لگد زن

آدم-نوکر

 
حال کسی را جا آوردن-نگا. حال آوردن
زده-صدمه دیده-سوراخ شده-خراب

خرچنگ قورباغه-کج و معوج-درهم و برهم

برچسب-نوشته ای دارای مشخصات که آن را روی چیزی می چسبانند-اتیکت

از بام خواندن و از در راندن-خواستن و به بی‌میلی تظاهر کردن

از مخ معاف بودن(دیوانه بودن)

از بن گوش-کمال بندگی و خدمتکاری

دست پاک-درستکار

آدم دیرجوش(کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد)

پیر کردن-کسی را بر اثر آزار زیاد فرسوده کردن

دور و بر-اطراف-پیرامون

حرف بَری کردن-سخن چینی کردن-خبرچینی کردن

جیب بر-دزدی که در جیب دیگران دست می برد

خوار و حقیر-بی اعتبار-بی ارزش-ناچیز

حلال کردن-از تقصیر کسی گذشتن-طلبی را به کسی بخشیدن

ابریشم-زن نوازنده-مطرب

اجباری بردن(کسی را به خدمت سربازی بردن)

تت و پت-لکنت زبان

زیر تشکی-رشوه

پیچ گوشتی-وسیله ای که با آن پیچ را باز و بسته می کنند

آقا بالاسر-امر و نهی کننده و مراقب

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

دو علی گلابی آمدن-بچه ترساندن-تهدید توخالی کردن-توپ و تشر آمدن

تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او

زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن

چراغ باران-چراغانی

چل گُل-روغنی با خاصیت دارویی
افت کردن-کاهش یافتن-کم شدن

آب به آب شدن-تغییر آب و هوا دادن-بهبود یافتن به سبب سفر

تیغی-چیزی که با کلاه برداری از کسی گرفته باشند

حریم گرفتن-از کسی پروا داشتن-احترام کسی را نگه داشتن

رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس

رگ خود را زدن-به حق خود قانع بودن-ادعای زیاد نداشتن

دلچرک-ناخوشایند-دارای اکراه

خرحمالی کردن-کار کردن بی اجر و مزد

این هلو این هم گلو-مثل آب خوردن-انجام این کار بسیار آسان است

خیر ببینی-دعایی است در حق کسی که کمکی کرده باشد

در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم)

پشت میز نشین-کسی که کار اداری دارد-کارمند

خوش غیرت-در زبان لوطیان گاه نشانه ی اعجاب و گاه دشنامی است به جای بی غیرت

پَکَر-افسرده-نومید-گیج-بی دل و دماغ-بی حوصله

زده-صدمه دیده-سوراخ شده-خراب

دم کوتوله-کوتاه قامت-چیز کوچک

دسته هاون-استوانه ای فلزی یا چوبی برای کوبیدن چیزها در هاون

از دست برآمدن-ممکن و شدنی بودن-از عهده بر آمدن

 

دست از جان شستن-از جان گذشتن-پروای جان نکردن

حَب جیم را خوردن-گریختن-فرار را بر قرار ترجیح دادن-جیم شدن

تن زدن-سرپیچیدن-نپذیرفتن

 

بد مروت-نامرد-ناجوانمرد

بپا-مواظب باش-متوجه باش

خوش نشین-کسی که هر جا خواست اقامت می کند-ساکنان غیر زارع ده

دویدن توی حرف کسی-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

به جا آوردن-شناختن

دست کم-حداقل

آجرپاره(جواب کسی که به‌جای بله می‌گوید آره)

چاقوکش-کسی که با چاقو به مردم حمله می کند-آدم شزیر و عربده کش
خاک اره-ریزه های چوب که پس از اره کردن آن بر زمین می ریزد

بازیگر-هنرپیشه ی سینما و تئاتر

تکان دادن-ناگهان ترساندن-حرکت دادن
به دق آوردن کسی-تا سر حد بیماری روحی یا مرگ کسی را رنج دادن

دخیل بودن-خواهش و التماس کردن از کسی برای انجام ندادن کاری

دوا درمان-مداوا-معالجه

 
اُرد-درخواست-سفارش-دستور
افسار پاره کردن(سرپیچی کردن، یاغی شدن)

دهنی کردن-آب دهان زدن به غذا یا چیزی

خدا نگهدار-خدا حافظ

دمه گیر-خفه کننده-نفس گیر

دانشگاه-محل آموزش دانش و فلسفه و هنر

دیزی پشت سر کسی بر زمین زدن-بی اعتنایی کردن به قهر کردن و رفتن کسی

پایش افتادن- پادادن و پا افتادن
تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است

آهن کهنه به حلوا دادن-معامله‌ی پرسود کردن

ادا اصول(ادا اطوار)

تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن

چار نعل رفتن-تند رفتن-به تاخت رفتن

دهان گیره-غذای اندکی که میان دو غذای اصلی می خورند

زیر پا کردن-پیمودن-همه جا را گشتن

خورد و خوراک-خوردنی-آذوقه

افتادگی(پریشانی، احتیاج)

از خود در آوردن-دروغ‌پردازی کردن

به حق چیزهای ندیده و نشنیده-پس از شنیدن حرفی یا دیدن چیزی تعجب آور می گویند

زیر دستی-بشقابی که برای گذاشتن شیرینی و آجیل و مانند آن ها به کار می رود-پیشدستی

به خون کسی تشنه بودن-کینه ی کسی را سخت در دل داشتن-با کسی سر جنگ داشتن

جلف-سبک-کسی که حرکات سبک دارد

رفتن توی نخ چیزی یا کسی-چیزی یا کسی را زیر نظر داشتن و پاییدن

 
باد رها کردن-رها کردن باد شکم-تیز در کردن

زیر دُم سُست-زن منحرف

پیل پیلی خوردن-در راه رفتن به چپ و راست متمایل شدن

تازه وارد-کسی که تازه وارد شده است

پشته کردن-روی هم انباشتن
آلاپلنگی(مثل پوست پلنگ، گل باقالی)
جاده کشیدن-راه درست کردن

رنگ و رو رفته-کهنه-فرسوده-کارکرده

بلوف زدن-لاف زدن-چاخان کردن-توپ خالی زدن

 
اشک کسی دم مشکش بودن(سخت زود رنج بودن، زود به گریه افتادن)

دانش سرای عالی-آموزشگاه تربیت استاد

خون راه انداختن-نگا. خون به پا کردن

زن ِ سفری-زن فاسد و بی عفت

چه مرگته ؟-چه دردی داری ؟

بستن کسی به دم خود-همیشه کسی را همراه داشتن

پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن

اتر خان رشتی(آدم پرافاده)

رج کردن-رج بستن

جفتک چارکش زدن-کنایه از جفتک زدن
چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن

پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ

دنیا آمدن-زاده شدن

زه زدن-بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج-از زیر کار شانه خالی کردن-منصرف شدن

ختم قرآن کردن-یک بار قرآن را از اول تا آخر خواندن
پیاده-کنایه از آدم کم مایه و بی تجربه

انکر منکر-بسیار زشت و بدترکیب

افت کردن(کاهش یافتن، کم شدن)

جان به لب رسیدن-به ستوه آمدن-طاقت از دست دادن

از پاشنه در آوردن(به هر گوشه و کنار سر کشیدن)

درزن-دوجین-دوازده تا از چیزی

البرز-بلندقامت-دلیر

خرد و خاکشیر-ریز ریز و ذره ذره شده-از پا درآمده

خوب کردن-درمان کردن-شفا دادن

باد هوا-وعده ی دروغ-چیز پوچ و بی اعتبار

حساب بردن-پروا داشتن-اطاعت کردن

آخر و عاقبت-نتیجه‌ی خوب

جیغ جیغو-اهل داد و فریاد-پر سر و صدا

تخته کردن-تعطیل کردن-بستن-از رونق و اعتبار انداختن

پرونده سازی-گردآوری سندهای دروغین برای متهم کردن کسی

پیش-برنده-آن که جلو است

چروکیدن-چین دار شدن

برگ زدن-حقه زدن-سر کسی کلاه گذاشتن-تقلب کردن

اخ و پیف کردن-اظهار ناراحتی کردن از بوی بد-منظره‌ی بد یا غذای بد

زبان درازی-گستاخی در سخن گفتن-عمل آدم زبان دراز

ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود)

 

استخوان‌بندی(درست کردن انگاره و طرح)

چشم و ابرو نازک کردن-ناز و افاده کردن

روده درازی کردن-پر حرفی کردن-وراجی کردن

دیزی دِهناری-آدم بی ظرفیت و کم طاقت

آسمان (و) ریسمان(حرف‌های بی‌ربط و صد تا یک قاز)

رنجیده شدن-آزرده خاطر شدن-آزرده دل شدن

چرخ زدن-گردش کردن-به عنوان تفریح یا تماشا حرکت کردن

حال و حوصله-نگا. حال و احوال

راه آمدن-سازش کردن-همراهی کردن

تُف کار-بچه باز

جُعلق-آدم بی سر و پا و بی ادب

رنگ آمیزی-آمیختن رنگ های گوناگون به هم

پاتال-سالخورده-پیر

به سر کسی زدن-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن

آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)

چپه-کجی به یک سمت

آب از گلو پایین نرفتن-غصه و ناراحتی شدید داشتن

اما توی کار آوردن(شک و تردید درست کردن، اشکال‌تراشی کردن)

به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد

راپرت-گزارش-خبر

تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی

چشم و ابرو نازک کردن-ناز و افاده کردن

جیر جیرک-آدم پر سر و صدا-اهل داد و فریاد

زانو-قطعه ی استوانه ای با زاویه های گوناگون برای تغییر مسیر لوله یا گرفتن انشعاب

اسپند روی آتش بودن(سخت نگران و دلواپس بودن، آرام و قرار نداشتن)

زبان مرغی-زبانی ساختگی مانند زبان زرگری

خاله خوانده-زنی که با همه طرح دوستی می ریزد

به حق چیزهای ندیده و نشنیده-پس از شنیدن حرفی یا دیدن چیزی تعجب آور می گویند

پولک-زینت هایی دایره شکل و درخشان که به جامه می دوزند

چپه شدن-واژگون شدن به یک سمت-برگشتن
خرده کاری-کار جزیی
ازراه‌نرسیده(در همان لحظه‌ی رسیدن، به مجرد ورود)

حق گرفتن-نگا. حق بردن

دله دزد-آفتابه دزد-دزدی که به چیزهای کم ارزش قانع است

خر شدن-عقل خود را باختن-فریب خوردن

باز شدن مچ-لو رفتن دروغ

دستم به دامنت-به یاری ات سخت نیاز دارم

پیه آوردن-چاق شدن

حاجی لک لک-لک لک-شخص بلند قد

پوست کلفت-سخت جان-مقاوم

روی دست کسی ماندن-به فروش نرفتن-باد کردن

زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن

دامنی-پارچه ای که با آن دامن می دوزند

برج زهر مار-بسیار خشمگین-بسیار اندوهناک

 

ابرو انداختن-ابرو آمدن

حرام خور-کسی که پای بند به حلال و حرام شرعی نیست-کم فروش-ربا خوار
دلقک بازی-مسخره بازی

تشریک مساعی-با کسی همکاری کردن

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

خوابگوشی-سیلی-کشیده
زن و بچه دار-کسی که زن و فرزند دارد

چاخانچی-کسی که همیشه دروغ بافی می کند

دَم گرفتن-همنوایی کردن در خواندن و سرود-کنایه از توافق و پشتیبانی

ابرو کج کردن(خشم گرفتن)

اَنَک کردن-تحقیر کردن-خجالت دادن

به دردسر انداختن کسی-کسی را به وضع دشواری دچار کردن

آلکلی-معتاد به الکل

از دندۀ چپ پا شدن-سخت عبوس و کم‌حوصله بودن

ترکمون زدن یا کردن-دست به آب رساندن-ناشیانه کاری را انجام دادن-زاییدن

رُب کسی را کشیدن-کسی را به کار سخت واداشتن

پشت-نسل-فرزندان

دادار دودور-عِرض و ناموس زن-آلت تناسلی مرد-هارت و پورت

آب سیر(جانور خوش‌رفتار)

خاله جان آقا-یکی از چهار زن کلثوم ننه

پرت کردن-چیزی را با شدت دور انداختن

خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند

حساب خرده-اختلاف کوچک-خرده حساب-بدهکاری مختصر

آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

 
بی پرده-رک و صریح-آشکار

در تاریکی رقصیدن-در غیبت کسی رجز خواندن و ادعای بی خود کردن

آب شدن و به زمین فرو رفتن-دود شدن و به آسمان رفتن

از عزا در آوردن(به دوره‌ی عزاداری پایان دادن)

آلنگ دولنگ(چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند)

چین-یک بار درو-بک بار چیدن

زیر لفظی-هدیه ای که پس از بله گفتن به عروس می دهند

خل و ول-دیوانه-ساده لوح

حق کسی را دادن-آن چه سزای کسی است به او دادن

بغداد کسی را آباد کردن-شکم گرسنه ی کسی را سیر کردن

دمر خوابیدن-روی سینه و شکم خوابیدن

پاخت-بند و بست-تبانی کردن

خاک به سر کردن-به فکر چاره افتادن-چاره جویی کردن

به همین نزدیکی-به همین زودی-بزودی

دندان کسی پیش کسی گیر کردن-عاشق کسی شدن-شیفته ی کسی شدن

زبان درآوردن-آغاز سخن گفتن کودک

دلگشاد-بیرون آمده از غم و اندوه

دروغ دسته نقاشی-دروغ گنده-دروغ شاخدار

آب دادن بند(خود را لو دادن، فرصت را از دست دادن)

باجی-خواهر-زن ناشناس

دستک-دفتر حساب

حق-باج سبیل-رشوه

بش باد-حقش باشد-هنگامی که کسی به دشمنان دین لعنت بفرستد-شنوندگان این جمله را می گویند.

آب و خاک-میهن-دیار

حلیله و ملیله-چیز موهوم-داروی بی خاصیت-روغن میخ طویله

روغن زرد-روغن حیوانی

ریش گرفتن-دست به ریش کشیدن-پادر میانی کردن-تقاضا و خواهش کردن

ریش بابا-نوعی انگور درشت دانه

چیز-آلت تناسلی

دنده ی کسی خاریدن-میل به کتک خوردن داشتن-کرم داشتن-تن کسی خاریدن

برداشت کردن-فهمیدن-گرفتن پول از حساب-درو کردن محصول کشاورزی

زبان به چیزی باز کردن-چیزی را بر زبان آوردن

راست رو-رو به رو-مقابل

تاپاله چسباندن-بوسدن محکم و پی در پی

بزرگداشت-احترام-تکریم

آستین تر داشتن-بسیار گریه کردن

زحمت کشیدن-کار کردن