وقتی صحبت از سفر و گردشگری می شه همه چیز قشنگ و لذت بخش به نظر می رسه! به درستیً سفر تجربه ی لذت بخشیه اما بعضی وقتا مشکلاتی رو تجربه می کنین که ممکنه شما رو به طور کاملً دلسرد کنه. مشکلاتی مثل حملات فروشنده های دوره گرد، گداها و کلاهبردارها و دزدهای محلی می تونه نظر شما در مورد گردشگری رو کلا عوض کنه. در این مقاله می خوایم شما رو با ۴۰ مورد از عادی ترین این مشکلات آشنا کنیم.
در خیابون
مُچ بند دوستی:
کسی به شما نزدیک می شه و یه مچ بند دوستی رو به سمت شما می گیرد. بی توجه به این که شما چی می گویید، طرف دست شما رو می گیرد و با اصرار می خواهد مچ بند رو دور مچ تون بندازد و بعد طلب پول کنه. در بین این که شما با فروشنده ی سمج در حال کل کل هستین، یه جیب بر حرفه ای به شما نزدیک شده و جیب تون رو می زند. (پاریس – رم – بارسلونا – قاهره )
گل رُز واسه نامزدتون:
مردی که یه دسته گل در دستشه زوج های جوون رو زیر نظر می گیرد. به سمت خانوم میاد و شاخه گلی رو به اون تقدیم می کنه. بعد از مرد جوون طلب پول میکنه. این جاست که اگه پول گل رو ندین جلوی نامزدتون ضایع می شید. معمولاً هم دو برابر قیمت باهاتان حساب می کنن که قشنگ نقره داغ شید. (پاریس – رُم – بارسلونا )
حلقه ی پیدا شده:
زنی به شما نزدیک می شه و حلقه ای رو پرت می کنه جلوی شما. بعد به شما می گوید آقا/خانوم حلقه تون افتاد. شمام که آدم با صداقتی هستین می گویید نه حلقه مال من نیس. بعد اون خانوم حلقه رو از روی زمین بر می داره و پس از یه بررسی کوتاه میگوید : طلای واقعی هم هست. بعد هم یه قیمتی به شما پیشنهاد می کنه که شما فکر می کنین مفته اما واقعیت این جاست که نه حلقه طلاست و نه قیمت عادلانه س. (پاریس)
پرتاب بچه
زنی به سمت شما میاد و یهو پایش پیچ می خورد و بچه ی نوزادش رو به سمت شما پرتاب می کنه (که معمولاً عروسک از آب در میاد). شمام که شوکه شده اید، سریع کیف دستی تون رو روی زمین انداخته و با جفت دست های خود نوزاد رو می گیرد. در حالی که دست های تون بنده، شریک جرم این خانوم از پشت سر نزدیک شده و کیف دستی شما رو میقاپد. (رُم)
بازیهای خیابانی:
روی پیاده روی خیابون مردی رو می ببینن که بساط پهن کرده. چیزی مثل فنجون بازی یا هر گونه ژانگولر دیگری که مردم رو دور خود جمع کنه. در بین جمعیت چند نفر از شریک جرم های اون هم وایس تاده ان که منتظرن تا شما محو تماشای ژانگولر بازی شید و جیب تون رو بزنن. (پاریس و لندن)
کیف پول:
یه کیف پول که به نظر می رسد دزدیده شده یا همین طوری کف زمین افتاده، در جلوی شما قرار میگیرد. شما ناخودآگاه دست در جیب خودتون می کنین که مطمئن شید کیف پول خودتون در جیب تونه و جاش امنه؟ شخصی مثل گرگ در اون نزدیک وایس تاده و به دستان شما نگاه می کنه تا ببینه کدوم جیب رو چک می کنین. سر کوچه وقتی به فردی برخورد کردین و واسه معذرت خواهی کلاهش رو از روی سرش برداشت بدونین که جیب بر حرفه ای کیف پول تون رو زده. (رُم و اوکراین)
لکه روی کت:
کسی به صورت اتفاقی چیزی رو روی کت شما می پاشد (از سس کچاپ بگیر تا عَن کفتر). بعد به شونِه شما می زند و می گوید آهای آقا/خانوم، این جا روی لباس تون چیزی ریخته بذارین کمک تون کنم پاکش کنین. این افراد انقدر دست های فرزی دارن که شما متوجه نمیشید کی لباس تون رو تمیز کردن و کی محتویات جیب تون رو خالی کردن. (بوینوس آیرس و ریو دو ژانیرو)
کفش برق انداختن:
مردی بُرس کفشش رو جلوی شما پرت می کُند روی زمین. وقتی خم می شید و اون رو برمی دارین تا به اون بدین، اون مرد با برق انداختن کفش تون از شما تشکر میکنه. در حالی که فکر میکنین این کار رو مفت انجام می دهد، پس از این که بُرس زدنش تموم شد دستش رو واسه پول دراز می کنه. (استانبول)
پیرزن گُل فروش:
پیرزنی یه شاخه گل رزماری، که نشونه ی دوستیه، به شما تعارف میکنه. بعد دست شما رو میگیرد و فال تون رو واسه تون می خواند. بعد دستش رو جلو می آورد و پول خدماتی که ارائه داده رو طلب می کنه. اگه پولش رو ندین شروع می کنه اونقدر قیل و قالی راه می اندازد که شلوارتان رو خیس می کنین. (مادرید و دهلی نو)
عکاس:
معمولاً وقتی یه زوج جوون به مسافرت می روند دوست دارن دست گردن هم کنن و عکس های چیک تو چیک بگیرن. اما واسه این کار باید یکی از رهگذران رو صدا کنین و ازشون بخواین که زحمت عکاسی رو واسه شما بکشن. در بعضی کشورها، بعد از گرفتن عکس اون رهگذر طلب پول میکنه و یا بدتر این که دوربین به دست جیم می شه. (اروپا)
نوازنده دوره گرد:
همین طور که در حال چرخ زدن هستین، هنرمند خاکی و پرانرژی ای که کنار پیاده رو گیتار میزند، چشم تون رو می گیرد. کافیه به اون نگاه کنین تا از شما بخواد که به آهنگ هاش گوش کنین. هنوز ۲ ثانیه از آهنگش نگذشته که یه CD به ظاهر مجانی از آهنگ هاش رو به سمت شما دراز میکنه و از شما میخواهد که در حقش لطفی کرده و آهنگ هاش رو به زادگاه خود ببرین و در اون جا پخش کنین تا هنر اون جهانی شه. دست تون رو که دراز کردین و CD رو گرفتید نوازنده خیابانی مبلغی که باید به اون بپردازید رو اعلام می کنه تا غافلگیر شید. اگه رودربایستی داشته باشین این CD در پاچه تون میره. (نیویورک سیتی)
دوا فروش:
راننده تاکسی های تایلندی در آینه ماشین شون نگاه میکنن ببینن چه جور آدمی روی صندلی عقب نشسته س. بعضی هایشون به مسافران مواد مخدر تعارف می کنن. اگه مسافر خر شه و اون بسته رو بگیره و در جیبش بزاره یهو ۵۰ متر جلوتر یه پلیس قلابی جلوی ماشین رو می گیرد و به مسافر می گوید که شیش و هشت می زند و باید جیب هاش رو خالی کنه. البته از قضا، این پلیس رشوه گیره و مسافری که از ترس زندان رفتن حاضره پول بده طعمه خوبی براش حساب می شه. (تایلند)
حمل و نقل
تاکسی عوضی:
بعضی از راننده های تاکسی از کم اطلاعی مسافران آخر استفاده رو میبرند. از قصد مسیرهای دورتر رو انتخاب می کنن تا تاکسی متر بیشتر کنتور بندازه. اگه به شون اعتراض کنین که “این کوچه پس کوچه ها کجاس که منو آورده ای؟” به شما می گن که راه میانبره. حتی بعضی های شون انقدر قالتاق هستن که خود تاکسی متر رو هم انگولک می کنن تا عددهایش سریع تر بچرخد و پول تاکسی بیشتر شه. (همه دنیا)
اتوبوس آخر شب:
اگه وارد کشوری شدید و به شما گفتن که بهتره واسه از این شهر به اون شهر رفتن با اتوبوس آخر شب برید تا پول کمتری بپردازید حسابی حواس تون رو جمع کنین چون امکان داره این سفرها واسه شما گران تر از حالت عادی اش هم تموم شه. به چه دلیل؟ توریست های زیادی بعد از این سفرهای آخر شب ساک و چمدون شون رو باز کرده ان و گزارش سرقت اموال شون رو به مقامات داده ان. (تایلند)
حقه انداختن و برداشتن:
راننده های تاکسی، گارسون های رستوران ها و مغازه دارهای خبیثی هستن که به شکل به طور کاملً ” اتفاقی! ” پول خُرد شما رو روی زمین می ریزن و وقتی که میخواهند اون رو از روی زمین جمع کنن و به شما تحویل بدن مقداری از این پول آب میرود. (آسیا)
پنچری:
ماشین های کرایه ای خیلی تابلو هستن و دله دزدهای محلی خیلی راحت اون ها رو تشخیص می بدن و لاستیکش رو پنچر می کنن. بعد که از ماشین پایین اومدید و واسه کمک دست تکون دادین تعدادی فرشته مهربون به کمک تون می آیند و دور تا دور ماشین تون جمع می شن تا یه لاستیک عوض کنن. در همین هاگیر واگیر یه نفرشون از پنجره ماشین به داخل خم می شه و بند و بساط با ارزش تون رو می پیچوند. (تایلند)
جیب برهای قطار:
قطارهای شلوغ یکی از زیست گاهْ های طبیعی این موجودات موذیه. جای نشستن واسه همه نیس و بعضی ها مجبورند که بایستند و دست شون رو به میله یا دستگیره ای بگیرن تا بر اثر ترمز قطار پرت و پلا نشن. همین امر موقعیت بسیار مناسبی رو در اختیار اون هایی می گذارد که دست های تر و فرزی دارن. (اروپا)
بازم تاکسی:
وقتی که از فرودگاه به هتل رسیدید، راننده تاکسی چهره اش رو مثل خرس مهربون میکنه و چمدون های تون رو از صندوق عقب در می آورد اما در عین حال طوری رفتار می کنه که یعنی خیلی عجله داره و باید سریع بره. چیزی نمی گذره که سریع میپرد پشت فرمون و گاز ماشین رو میگیرد. دِ برو که رفتی. تا شما بخواین بفهمین که یکی از کیف های کوچیک تون که معمولاً شامل وسایل گرانبهاست، به لقاء الله پیوسته س، راننده تاکسی عزیز کیلومترها از شما دور شده. (لاس وگاس)
دست انداز انسانی:
نصفه شبه و با ماشین کرایه ای خود در حال عبور از منطقه ای خطرناک هستین که می ببینن فردی کف جاده روی زمین افتاده. اگه تخته گاز از کنار اون فرد عبور نکنین و به سرتون بزنه که کمی سرعت تون رو کم کنین تا ببینین که چه اتفاقی افتاده، یهو تعداد زیادی آدم از درون تاریکی به دور ماشین شما حمله می بیارن و تا بیایید به خودتون بجنبید شیشه ماشین رو خُرد کرده ان و به داخل ماشین حمله آورده ان و حتی شلوارتان رو هم از پای تون کنده ان و اَل دِ دو دَر. (قاره آفریقا)
مغازه ها و خدمات
صندوق دار گوشی به دست:
وارد فروشگاهی می شید و موقعی که میخواهید حساب کنین و خارج شید، کسی که پای صندوق وایس تاده همون طور که داره قیمت اجناس خریداری شده از طرف شما رو حساب کتاب می کنه، با گوشی خودش هم ور میرود. در واقع صندوق دار در حال گرفتن عکس از کارت اعتباری شماس تا بتونه بعداً اون رو جعل کنه. (بارسلونا)
شمارش آهسته:
صندوق دار انقدر پول خرده های تون رو آهسته میشمرد که شما کفرتان در بیاد و بگید بده بیاد همینی که شمردی رو. اما افسوس از این که مبلغ خیلی از پولی که باید دریافت کنین کسر می شه. (اروپا)
حقه بُز خری:
دوباره راننده تاکسی پدر سوخته ای نصیب تون می شه که به شما می گوید مقصد تون الان بسته س و بهتره به جای این که علاف شید، اجازه بدید اون شما رو این وسط به جای دیگری ببره. مقصد دیگه شایدً گوشه ی میدانیه که یه مرد خوش برخورد دیگه وایس تاده و ادعا می کنه که از مغازه های ناشی محلی سنگ های گران بها رو با قیمتی بسیار پایین می خرد و وقتی به کشورش برگشت به قیمت بسیار خوب میفروشد و حسابی سود میکنه. توریست ساده دل هم گول میخورد و راغب می شه تا نگاهی به سنگ های قیمتی بندازه و به خیال خود بز خری کنه. افسوس از اینکه میخواهند سنگ های کم ارزش رو دولا پنج لا در پاچه اش فرو بکنن. (بانکوک و دهلی نو)
دکتر قلابی:
در یه تیکه از لابی هتل محل اقامت تون نشسته اید و دارین بروشور مناطق توریستی محلی رو مطالعه میکنین که آدم خوش تیپی که لفظ قلم صحبت می کنه، پیش شما میاد و بعد از سلام و احوال گرم به شما میگوید که دکتره و خودش هم واسه تعطیلات آمده.بعد با زبون چرب و نرم به شما میگوید که می تونه واسه شما یه استعلاجی ظاهری بنویسه مبنی بر این که به خاطر غفلت مسئولان تور شما دچار یه مریضی شده اید (که هیچ دکتر دیگری هم نمی تونه خلافش رو بگه) تا بتونین از بیمه شرکت جهانگردی خسارت بگیرین. اما شرکت بیمه خیلی زرنگ تر از این حرف هاست که بخواد گول دکترقلابی رو بخوره. این وسط توریست خوش خیال ضرر میکنه (دهلی نو)
پلیس قلابی:
پلیس قلابی خیلی سریع مدارک خود رو نشون شما میدهد و با لحنی به طور کاملً راضی کننده به شما می گوید که در این منطقه پول تقلبی کشف شده و اون باید منطقه رو واسه پیدا کردن منشاء اون جستجو کنه. پس از شما درخواست می کنه که کیف پول تون رو به اون بدین. بعد از یه جستجوی ساده در کیف شما اون رو به شما پس می دهد و از شما معذرت خواهی می کنه. اما در عین حال کیف پولی که به شما پس داده می شه سبک تر از قبلشه! پلیس به دلایل زیادی می تونه شما رو نگه داره و ازتون پرس و جو کنه، پس حواس تون رو جمع کنین که اول اینکهً پلیس واقعی باشه، دوم اینکهً پول یا مدارکی که به اون داده اید رو بدون کم و کاست پس بده. اگه گناهی نکرده اید بی خود مرعوب نشید. (مکزیکو سیتی – بوگوتا – بخارست – بانکوک)
بلیت قلابی:
در صف طولانی ای واسه دریافت بلیت وایس تاده اید و یه نفر که لباس های رسمی بر تن داره به شما می گوید در ازای قیمتی بالاتر میتونه بلیت رو خارج از صف به شما بده. مطمئناً تلف شدن وقت آدم در صف طولانی خیلی زجرآوره اما فهمیدن به این که کسی بلیت قلابی به آدم انداخته بیشتر آدم رو میسوزوند. (پاریس و لندن)
محلی ها و بچه ها
آدم زیادی مهربون:
مردی رو در مملکت غریب میببینن که خیلی آقاست و به زبون شمام بلده صحبت بکنه. شمام میخواهید از دستگاه عابربانک پول بگیرین. زبون رو طوری یاد گرفته اید که فقط صحبت کنین نه این که بتونین بخونین و بنویسین. اون مرد به شما میگوید اجازه بدین کمک تون کنم و شمام دو دستی کارت بانک تون رو تقدیم می کنین. شماره رمز کارت رو هم به اون میبدید تا واسه تون پول بگیره. اون هم پول رو واسهتون میگیرد و تعظیم کنان خدمت تون تقدیم می کنه و بعد هم به روش ای جانگداز از شما خداحافظی میکنه طوریکه اشک در چشمون تون حلقه می زند. اما خبر ندارین که رفیق جیب برش صد متر پایین تر وایس تاده تا جیب شما رو بزنه و بعد کارت رو به مرد مهربون بده که رمز اون رو حفظه. بعد هم در حالی که قهقهه شیطانی سر میدن پول شما رو بین خودشون تقسیم میکنن و شروع میکنن به خوندن دعای “زنده باد توریست”. (اروپا)
نقشه فروش:
یه نفر مثل این دستفروش های مترو نزدیک تون میشه و می خواهد به شما نقشه بفروشه. ۴ تای نقشه رو باز میکنه و اون رو در چشم شما فرو میکنه تا مطمئن شید که همه ی گل خونه های شهرشون رو هم در نقشه علامت زدهان. اما در همین بین که شما مشغول هستین، بنده خدایی در حال جارو کردن محتویات جیب شماس. (اروپا)
گدای سمج:
معمولاً زنی نحیف با یه بچه ی شیر خوره به بغل، انقدر جلوی شما مظلوم نمایی می کنه تا به این فکر فرو برید که نکنه شما مسبب تموم بدبختیهای جهان هستین! دست در جیب خود میکنین و مقداری پول به اون میبدید. تا این جاش خیلی بد نبود. اما جیب بر داستان که از قضا شوهر این زنه متوجه میشه که شما واسه پول دادن دست در کدوم جیب خود کردین. اگه آدم نکته سنجی باشین، تا اینجای کار متوجه شدهاید که به عنوان یکی از قانونهای ضد سرقت توریستی، نباید در مکانهای عمومی محل اختفای پولهای خود رو لو بدین چون جیب بر هر چقدر هم که دست و بال تیزی داشته باشه غیب گو نیس که بدونه پول در کدوم جیب شما قرار داره. اون فقط یه فرصت داره و باید از این تک فرصت آخر استفاده رو ببره. (هند، ترکیه و خیلی از کشورای غیر پیشرفته)
ماساژ مجانی:
در حالی که کنار دریا دراز کشیده اید و از نسیم خنک و صدای امواج لذت میبرید مردی قوی پنچه و پهلوان و تندوتیز به شما نزدیک میشه و به زبون خارجی می گوید “عزیزم، ماساژ میخوای؟” حتی اگه نیمچه مخالفتی بکنین اون روغن ماساژش رو روی کمر شما خالی می کنه و با بیان اینکه ” اولاش امتحانیه ” شما رو خر میکنه. بعد از این که استخونهای شما رو زیر آفتاب سوزان تابستونی قشنگ نرم کرد تازه متوجه میشید که مبلغ خیلی بالایی رو به اون بدهکار هستین و تا پول رو نگیره ول کن شما نیس. در مقابل این آدم های سمج اصلاً کوتاه نیایید. (شهرهای ساحلی)
خانوم های اغواگر:
اگه جوونین تنهایی به سفر فرنگ نرید چون بعضی از خانوم های خارجی با کلک زدن توریستهای خام و جوون تموم پول شون رو از اونها کِش میروند … حالا خر بیار و باقالی بار کن. تازه روی تون هم نمی شه به کسی بگید دلیل از دست دادن پولهایتون چی بوده! مگه اینکه از همشهری های ما باشین تا قبل از این که جوگیر بشوید پول تون رو خرج کنین، بگید ” حیفِس” وگرنه باید با خونواده به مسافرت برید تا اگه گیر این شیادان از خدا بی خبر افتادید به موقع با چند عدد آبدولیا چگی نر و ماده حال تون جا بیاد. (یونان)
اخطار واسه جیب برها:
جیب برها جانورهای هفت خطی هستن که خودشون رو به شکل آدمهای خیّر محلی در میبیارن و به شما می می گن که مواظب جیببرها باشین تا کیف پول و گوشی گران قیمت تون رو ازتون نزنن. بعد شما با خیال راحت لبخند ملیحی میزنید و روی شونِه ی اونها میکوبید و میگویید ” مادر نزاییده”. در همین بین اون هم از فرصت استفاده کرده و جیب شامل پول و مدارک شما رو نشون می کنه و نیم ساعت بعد خودش یا شریک جرمش، طوری داخل اون جیب رو تمیز می کنن که خشک شویی قادر نیس. حتی دیده شده که بعضی از این افراد واسه پرت کردن حواس توریستها تابلوهای “مواظب جیب برها باشین” رو خودشون در نزدیک منطقه تحت نظرشون چسبونده ان. (اروپا)
دوربین شکسته:
کسی از شما می خواهد که از اون و دوستانش عکس بگیرین. دوربین رو به شما میدهد اما هر چی دکمه اش رو میزنید کار نمیکنه. وقتی که می خواهید دوربین رو به اون پس بدین، دستش رو می کشد و دوربین به کف زمین برخورد میکنه و به فنای عظمی می رود. کل آدمایی که قرار بود در عکس باشن دور شما رو می گیرند و شما رو به دوربین تبدیل می کنن مگه اینکه پول ۲ تا دوربین رو از شما بگیرن. اگه خیلی پول لازم بودن شاید بعد از گرفتن غرامت، جیب تون رو هم بزنن. (همه دنیا)
عشق زبون انگلیسی:
دختر کوچولوی خوشگل و معصومی می شنود که شما انگلیسی صحبت میکنین و نزدیک شما میاد تا با اون تمرین کنین و انگلیسی اش بهتر شه. بعد از کم یه مدت، کار به اینجا میکشد که دخترک یه داستان غمگین از زندگی اش واسهتون تعریف میکنه که داستان دخترک کبریت فروش جلویش داستان خنده داره. آخرش هم به این ختم میشه که از شما درخواست پول میکنه. قدمت این فوت وفن به زمان اختراع چرخ برمیگرده. (چین، شانگ های، خیابون ژنرال سائوسائو، جنب نانوایی بربری، پلاک ۵)
تنقلات مجانی:
پشت میز کافه ای نشسته اید که پیرمردی به شما نزدیک میشه و با اجازه گرفتن از شما روی صندلی روبرویی مینشیند و پاکت بادام هندی که در دستش بود رو روی میز می گذارد و به شما تعارف میکنه. حتی مقداری از اون رو هم روی میز میریزد. در واقع اگه دست تون به بادام هندی ها بخوره باید پولش رو تا قران آخر پرداخت کنین. (برزیل)
کارت پستال:
یه بچه ی فقیر به زور یه کارت پستال و یه خودکار رو در چشم شما فرو کرده و ازتون میخواهد که نامهای واسه وطن تون بنویسین. بعد از فقر و فلاکت خود واسه تون میگوید و این که دوست داره در آینده خلبان خطوط هواپیمایی مالزی شه. اشک در چشمون شما “حدقه ” می زند و بغض گلو ی تون رو فشار میدهد تا یه مقدار پول یامفت در بیارین و به گدا بدین. آفرین به شما که خوب گول خوردید. (رُم)
اعانه:
یه دسته بچه که همه خودشون رو به ناشنوایی زده ان دورتون حلقه میزنند و از شما می خواهند که فرم اعانه رو امضا کنین و مقداری پول واسه بچههای ناشنوا خیرات کنین تا در مورد معنویات از همشهری های تون جلو بزنین. اما وقتی که در حال مطالعه ی فرم ساختگی اعانه هستین، مجموعه ی دزدهای کوچیک و ناقلا دستان کوچیک شون رو در همه منافذ لباس شما فرو میکنن و معنویات که هیچ، مادیاتتون رو هم میقاپند. (پاریس)
بچه های کولی:
یه گروه بزرگ از بچههای کولی شما رو در خیابون دوره میکنن و انقدر به سر و کولتون میپرند تا چیز با ارزشی رو از شما بدزدند. شاید این بچهها به شکل روزنامه فروش به شما نزدیک شن اما هدف شون محتویات جیب تونه. (رم، میلان، فلورانس)
هتل
راننده تاکسی دلال هتل:
امان از دست رانندده های تاکسی. (خدا پدر و مادر راننده تاکسی های خودمون رو بیامرزد که تموم آزار و اذیت شون اینه که در روزای بارانی تبدیل به ماشین دربستی میشن). راننده تاکسی ملعون داستان، شمای توریست رو راضی میکنه که هتلی که دوست دارین در اون اقامت کنین به دلیل تعمیرات تعطیله و اون جای دیگری رو میشناسد که از همه جهت بهتره. اما این هتل فقط از این جهت بهتره که وقتی راننده اثاث شما رو در لابی اون خالی کرد و رفت، صاحب هتل یه حق حساب به اون پرداخت میکنه. این جور هتل ها عموماً در مناطق پرت و پلایی هستن و قیمت اجاره اتاق های شون بسیار گزافه. اینو هم به این موضوع دقت لازم رو به عمل بیارین بیشتر هم اسم شون مثل هتل های معروف دنیاست تا توریست از همه جا بی خبر رو به شک بندازه که نکنه تموم عکس هایی که از فلان هتل معروف در اینترنت دیدم همه اش فتوشاپی بوده و این هتل واقعیه. (اروپا)
تماس تلفنی الکی:
یه دزد نابکار به تلفن اتاق هتل شما زنگ میزند و ادعا میکنه که از پذیرش هتل تماس گرفته. اون به شما میگوید که شماره کارت اعتباری شما روی فرم ناخواناه و لطفاً دوباره اون رو تکرار کنین تا فرم رو تکمیل کنیم. اینو هم به این موضوع دقت لازم رو به عمل بیارین نگه می دارن ساعت ۱۱ به بعد به شما زنگ میزنند که حال نداشته باشین تا پایین برید و خودتون شخصاً به میز پذیرش سر بزنین. (کل دنیا)
بازرسان قلابی:
دو نفر که ملبس به لباس انتظامات هستن در اتاق شما رو میزنند و عنوان میکنن که ما واسه بازرسی روتین هتل اینجا هستیم. لطفاً در اتاق رو باز کنین. یه نفرشون با سؤال کردن از شما حواستون رو پرت میکنه و دیگری وسایل گرانقیمت تون رو یواشکی کف میرود. (بارسلونا و مادرید اسپانیا)
منوی قلابی:
یه سری کلاهبردار هم هستن که از زیر در اتاق های هتل، منوهای قلابی کافی شاپی رو به داخل اتاق ها می اندازند. توریست فلک زده که حال نداره تا سر خیابون بره از این منو استفاده میکنه. اما بعد از ۵ ساعت که گذشت و فهمید خبری از سفارشش نیس حسابش رو چک میکنه و میبیند که به طور کاملً خالی شده. داستان چیه؟ یادش میاد که تموم اطلاعات کارت اعتباری اش رو پشت تلفن به مسئول کافی شاپ قلابی لو داده. به قول شاعر ” خاک به سر پخش شد باد وزید و همه اسرار عیان شد. ” (آمریکا)
حواستون باشه بیرون مرز کشور که میروید همه حولوحوش امر رو رعایت کنین تا پول و مدارک تون رو نزنن. قبل از اینکه وارد هر کشوری شید تا جایی که ممکنه قوانین اون کشور رو بخونین و پول زیادی رو در جیب خود نذارین . اطلاعات پنهونی تون رو به کسی نگید. اصل مدارک تون رو دست کسی ندین و اگه هم مجبور به این کار شدید از اون فرد عکس بگیرین. به افراد ناشناس اعتماد نکنین و اگه هم گندی به بار آوردید مردونگی کنین و بگید که اهل جمهوری دموکراتیک کنگو هستین تا آبروی بقیه ما حفظ شه. خیر پیش.